سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

کشتى گرفتن على (ع )

ابوطالب پدر على (ع ) کشتى گرفتن را دوست داشت ، و در میان عرب رسم بود که افرادى مى آوردند و آن ها کشتى مى گرفتند و دیگران تماشا مى کردند.
ابوطالب پسران خود را و پسران برادران خود، و پسران عموهاى خود را به گرد هم جمع مى کرد، و به آنها مى گفت : دو نفر دو نفر کشتى بگیرند، در آن وقت على (ع ) ((حدود ده ساله )) بود، ابوطالب مى دید، پسرش على (ع ) با هر کسى که کشتى مى گیرد او را به زمین مى زند و بر او پیروز مى شود.ابوطالب منظره پیروزى على (ع ) را مى دید و مى گفت :
ظهر على : ((على بر بالا قرار گرفت و پیروز شد))
از این روز على (ع ) را با لقب ((ظهیر)) (پشتیبان ) خواندند.
وقتى که آن حضرت بزرگ شد، به کشتى گرفتن علاقه داشت ، با دلیران و قهرمانان کشتى مى گرفت و بر آنها پیروز مى شد(1).


1- مناقب ابن شهر آشوب (ره ) ج 1، ص 439

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توبه جوان هرزه

در کتاب کیفر کردار جلد دوّم خواندم : رابعه عدویه مى گوید:
دوستى داشتم که جوان بسیار زیبا و قشنگ و دلفریبى بود بر اثر جوانى و زیبائى ، جوانان و دوستان بذه کارش او را به طرف گناه کشاندند و او کم کم هرزه و بى بند و بار و شیّاد و لات شد.
بیشتر کارش به دنبال خانم رفتن و تور کردن دختران معصوم بود و عجیب فرد هرزه و گناهکارى شده بود که همه از دستش ناراحت بودند.
یک روز که به دیدن او به خانه اش رفتم ، یک وقت دیدم او در سجّاده عبادتش ایستاده نماز مى خواند و غرق در زهد و تقوى و ورع و عبادت و نماز و طاعت است ، عجب نماز با حال و با خشوع و خضوع و گریان و نالان بود.
از حالش متعجّب و حیران شدم ! با خود گفتم آن حال گناه و معصیت و بذه کارى چه بود؟! و این حال عبادت و طاعت و گریه و ناله و زهد و تقوى چیست ؟ چطور شده که عتبة بن علام عوض شده ؟!

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توبه جوان عیّاش

در کتاب شرح صحیفه سجادیه نوشته شده :
در زمان رسول خدا (ص ) جوانى عیاش و لااُبالى بود. هرچه پدرش ‍ او را نصیحت و موعظه میکرد فائده اى نداشت ، غرور جوانى نمى گذاشت حرف پدر در گوشش فرو رود، پدر که خسته شده بود او را طرد کرد و بالاخره پس از مدتى پسر مریض شد. بپدر خبر دادند که پسرت مریض شده ولى او اعتنائى نکرد و گفت من او را عاق کرده ام .
پسر مُرد و پدر حتى در تشییع جنازه او شرکت نکرد. دیگران رفتند و پسر را کفن و تشییع و تجهیز کردند و دفن نمودند، شب در عالم رؤ یا پدر در خواب دید، پسرش را که داراى آن وضعهاى آنچنانى بود حال بسیار مرتب و خوشحال و در جائى عالى است . گفت : تو پسرمن هستى ؟ پسر گفت : بله پدر گفت : تو که حال و وضع درستى در دنیا نداشتى چطور به این مقام رسیدى ؟ پسر گفت : درست مى گوئى ، تا ساعت آخر عمرم چنین بودم ، امّا در آن وقت دیدم میخواهم بمیرم و حالم بقدرى خراب است که نزدیکترین اشخاص ‍ به من که پدرم باشد مرا رها کرده است و به من ترحم نکرد از کرده خود پشیمان شده و توبه کردم . آنوقت بادل شکسته گفتم (یا ارحم الرحمین) اى خدائیکه از هر رحم کننده مهربانترى یک عمر گناه و معصیت کردم مرا ببخش و به من رحم کن یک لحظه با دل شکسته و توبه راستین رو به درگاه خدا آوردم .
ببینید تا لب پرتگاه جهنم هم میرود اما یکمرتبه توبه مى کند و رحمت خدا نگهش میدارد یک یا اللّه کارش را درست مى کندایّاک نستعین فقط از تو یارى مى جویم ، کمکم کن ، حقیقت کار خودش را مى کند.
سیه روزم خطا کارم خدایا
گنه کارم جفا کارم خدایا
خدایا عفو کن این بنده ات را
ببخش این بنده شرمنده ات را
اگر که جرم من کوه گناه است
به پیش عفو تو کمتر ز کاه است
خداوندا به حق هشت و چارت
مشو راضى بسوزم من به نارت
من سرگشته محزون و نالان
زتو خواهم تو را اى حىّ سبحان
دلى مى خواهم از تو زارو خسته
که جاى توست در قلب شکسته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدایا سگى را به سگى ببخش

در کتاب لئالى الاخبار نوشته شده بود: زنى عیّاش و زانیه و بدکاره بود که در مجالس لهو و لعب شرکت مى کرد، یک روز در اثناء مسافرتش در بیابان به چاهى مى رسد، هرچه نگاه مى کند سطلى پیدا کند ولى چیزى نمى یابد آخرش به تَهِ چاه مى رود و آب مى خورد و بالا مى آید.
در این هنگام مشاهده مى کند که سگى تشنه است و دنبال آب مى گردد دلش به حال او مى سوزد کفش خود را سطل و موى و گیسوان خود را مى بُرد و طناب درست مى کند و به چاه مى اندازد و با زحمت از ته چاه آب بیرون مى آورد و سگ را سیراب مى کند. بعد مى گوید خدایا سگى را به سگى ببخش .
چون به یک سگ ترحم مى کند و او را سیراب میکند خداهم باو رحم مى کند و او را وسیله آمرزشش قرار مى دهد. بعد زن گریه زیادى کرده و توبه مى کند این کار خیر سبب توبه و بازگشتش به سوى خدا مى شود و با سعادت از دنیا مى رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کفن دزد

در بحار الانوار باب الخوف الرجاء مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى علیه دارد: در بنى اسرائیل مردى بود که کفن دزدى مى کرد، همسایه اى داشت که او را میشناخت یک روز مریض شد و ترسید بمیرد و کفن او را بدزدد براى همین خاطر کفن دزد را طلبید و باو گفت : من چطور همسایه اى براى تو بودم ؟ کفن دزد گفت : خوب همسایه اى بودى . گفت : از تو یک درخواست دارم ؟! گفت : بفرمائید من در خدمت شما هستم هرکارى دارى انجام میدهم . مرد همسایه رفت و دو کفن آورد و گفت : هر کدام را دوست دارى و بهتر است براى خودت بردار. تا مرا در کفن دیگر بپوشانند و چون مرا دفن کردند قبر مرا نشکاف و مرا برهنه نکن . کفن دزد نپذیرفت و گفت این حرفها چیست من خدمت گذار شما هستم . ولى مرد همسایه با اصرار کفن بهتر را به او داد و رفت .
مرد همسایه از دنیا رفت و دفنش کردند. کفن دزد گفت مرده که شعورى ندارد که بفهمد من خُلف وعده با او کرده ام ، میروم و کفن او را میدزدم . پس قبرش را شکافت و چون خواست او را برهنه کند، صیحه شدیدى شنید که میگوید: نکن . از ترس او را برهنه نکرد و قبرش را پوشانید. و تا هنگام مردن پشیمان و ناراحت بود، یک روز که در حال احتضار بود و فرزندانش دور بسترش جمع شده بودند گفت : اى فرزندان من ، من چطور پدرى براى شما بودم ؟ گفتن : خوب پدرى بودى گفت : پس یک در خواستى از شما دارم و آن هم اینست که هروقت از دار دنیا رفتم بدنم را آتش بزنید و خاکسترم را بباد دهید نصفى را در دریا و نصفى را در صحرا بریزید، زیرا من گناهى کرده ام که شاید خدا به خاطر این کار از سر تقصیر من در گذرد در حالى که من توبه کرده ام اما نمى دانم مورد قبول قرار گرفته یا نه ، بچه هایش ‍ اول قبول نمى کردند ولى با اصرار موافقت کردند.
کفن دزد مُرد و بچه هایش به ناچارى جسدش را آتش زدند و طبق وصیتش عمل نمودند، خداوند متعال خاکسترهاى متفرقه بدن او را جمع نمود و زنده اش کرد و فرمود: چه چیز سبب این شد که تو چنین وصیتى کردى ؟ گفت : بعزت و جلالت قسم ترس از عذابت مرا بر این وصیت وادار نمود.
خداوند متعال خطاب فرمود: منهم بخاطر اینکار ترا بخشیدم و ترس ‍ تو را به امن مبدل کردم و طلب کارانت را راضى خواهم کرد.
از این داستان فهمیده مى شود که هرگاه گنهکارى از گناهش پشیمان شود و از عذاب الهى بترسد خداوند هم او را خواهد آمرزید و خصمائش را از او راضى خواهد فرمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توبه از شراب

روزى آقا رسول اکرم (ص ) از کوچه اى مى گذشتند؛ اتفاقا یکى از مسلمانها شیشه شرابى در دست داشت وارد همان کوچه اى شد که حضرت داشتند میگذشتند تا حضرت رسول خدا (ص ) را دید مى آید خیلى ترسید، گفت الا ن است که آبرویم بریزد (زیرا به حضرت خیلى علاقه داشت ) گفت خدایا غلط کردم توبه کردم و دیگر لب به خمر و شراب نمى زنم فقط مرا جلوى حضرت رسول اکرم (ص ) رسوا نکن .
وقتى که نزدیک حضرت شد. حضرت رسول اللّه (ص ) فرمود: در این شیشه چیست ؟ از ترس گفت آقا سرکه است . آنحضرت فرمود: اگر سرکه است قدرى در دست من بریز حضرت دست مبارک را پیش برد.
آن مرد هم شیشه را برگردانید یک وقت متوجه شد که مقدارى سرکه در دست حضرت ریخته شده . مرد به گریه در آمد و گفت یا رسول اللّه قسم بخدا که در این شیشه شراب بود ولى چون توبه کردم و از خدا خواستم که مرا رسوا نکند خدا هم توبه مرا قبول کرده و دعایم را مستجاب فرموده .
حضرت رسول اکرم (ص ) فرمود: چنین است حال کسى که توبه کند از گناهان خود و خداوند متعال تمام سیئات و بدیها و زشتى هاى او را تبدیل به حسنه و خوبى فرماید: اولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنات .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دست درازى به ناموس مردم

در کتاب روضة الانوار صفحه 47 نوشته شده بود:
در زمان پیغمبر اکرم (ص ) رسم بود که هر وقت مى خواستند عازم جهاد شوند، میان هر دو نفر از صحابه و یاران عقد اخوت و برادرى مى بستند تا به هنگام رفتن به جهاد، یکى از آن دو در شهر بماند و رسیدگى به امورات زندگى خودش و برادرش را به عهده بگیرد و دیگرى بدنبال مجاهده با کفار برود.
رسول خدا (ص ) در غزوه تبوک میان سعید بن عبدالرحمن و ثعلبه انصارى عقد برادرى بست . سعید، در ملازمت پیغمبر به جهاد رفت و ثعلبه هم در مدینه ماند و عهده دار کارهاى ضرورى خانواده او گردید. ثعلبه هر روز مى آمد و آب و هیزم و سایر مایحتاج خانواده سعید را مهیا میکرد.
در یکى از روزها که زن سعید راجع به کار لازم خانه طبق معمول از پس پرده با او حرف مى زد، وسوسه نفس ، هوس خفته ثعلبه را بیدار نمود و با خود گفت مدتى است که این زن از پس پرده با تو سخن مى گوید، آخر نظرى بیانداز و ببین در پشت پرده چیست ؟ و گوینده این سخنان چه قیافه و شکلى دارد. ببین زن تو زیباتر است یا زن سعید و ... خیالات شیطانى و هوسهاى نهانى چنان او را تحریک نمود که قادر بر حفظ خویش نبود بهمین منظور جراءت بخود داد و پرده را کنار زد و دید که او زنى زیباست که هاله اى از حجب و حیاء رخسار او را احاطه کره است .
ثعلبه با همین یک نگاه چنان دل از دست داد و بى قرار شد که قدم پیش نهاد و به زن نزدیک شد آنگاه دست دراز کرد که او را در آغوش ‍ گیرد ولى در همان لحظه حساس و خطرناک زن فریاد زد و گفت ( ویحک یا ثعلبه ) واى بر تو اى ثعلبه آیا سزاوار است که شوهر من در رکاب رسول خدا مشغول پیکار و جهاد باشد و تو در اینجا پرده ناموس برادر مجاهد خود را بدرى ؟!
این سخن مانند صاعقه اى بر مغز ثعلبه فرود آمد، فریادى کشید و از خانه بیرون رفت و سر به کوه و صحرا نهاد، ثعلبه در پاى کوهى شب و روز با پریشانى و بى قرارى و گریه و زارى مى گذرانید، و پیوسته مى گفت خدایا تو معروف به آمرزشى و من موصف به گناهم ...
مدتها گذشت و او همچنان در بیابانها گریه و زارى مى کرد و عذر تقصیر به پیشگاه خدا مى برد و طلب عفو و آمرزش مى کرد تا اینکه پیغمبر اکرم (ص ) از سفر جهاد مراجعت نمودند. وقتى سعید به خانه آمد قبل از هر چیز احوال ثعلبه را پرسید؟ زن سعید ماجرا را براى او شرح داد و گفت : او هم اکنون در بیابانها با غم و اندوه و ندامت دست به گریبان است .
سعید با شنیدن این سخن از خانه بیرون آمد و براى جستجوى ثعلبه بهر طرف روى آورد. سرانجام او را دید که در پشت سنگى نشسته و دست به سر گرفته و با صداى بلند مى گوید:
اى واى بر پشیمانى و اى واى بر شرمسارى واى واى بر رسوائى روزقیامت سعید نزدیک آمد. او را در کنار گرفت و دلدارى داد و گفت : اى برادر برخیز با هم نزد پیغمبر رحمتٌ للعالمین برویم شاید برایت چاره اى بیندیشد.
ثعلبه گفت : اگر لازم است که حتما به حضور پیغمبر شرفیاب شوم باید دستها و گردن مرا با بند بسته و مانند بندگان گریزپا به خدمت پیغمبر ببرى .
سعید ناچار دستهاى او را بست و طنابى در گرندش افکند و بدینگونه روانه مدینه شدند ثعلبه دخترى بنام حمصانه داشت چون خبر آمدن پدرش را شنید، دوان دوان بسوى او شتافت ، همینکه پدر را با آن حالت دید، اشک تاثر ازدیدگانش فرو ریخت و گفت : اى پدر این چه وضعى است که مشاهده مى کنم ؟!
ثعلبه گفت : اى فرزند این حال گنه کاران در دنیاست ، تا شرمسارى و رسوائى آنها در سراى دیگر چگونه باشد.
همانطور که مى آمدند از درِ خانه یکى از صحابه گذر کردند صاحبخانه بیرون آمد و چون از مطلب آگاه شد ثعلبه را از پیش خود راند و گفت دور شو که مى ترسم به واسطه خیانتى که مرتکب شده اى به عذاب الهى گرفتار شوى برو تا شومى عمل تو به من نرسد همچنین با هر کس روبرو مى شد او را بیم مى داد و از خود مى راند تا اینکه به حضور امیرالمؤ منین على (ع ) رسید.
حضرت فرمود: اى ثعلبه نمى دانستى که توجّهات الهى نسبت به مجاهدان و جنجگویان راه حق از هرکس دیگرى بیشتر است ؟ اکنون این کار جز به وسیله پیغمبر تدارک نمى شود.
ثعلبه با همان وضع آمد و درِ خانه پیغمبر ایستاد و با صداى بلند گفت : (المذنب المذنب ) گنه کار آمد، گنه کار آمد. حضرت اجازه دادند وارد شود و پس از ورودش پرسیدند: اى ثعلبه این چه وضعى است ؟!
ثعلبه خلاصه اى از ماجرا را عرض کرد. حضرت فرمودند گناهى بزرگ و خطائى عظیم از تو سرزده از اینجا برو و با خدا راز و نیاز کن تا ببینم چه فرمانى از طرف خدا آید.
ثعلبه از خانه پیغمبر (ص ) بیرون آمد و روى به صحرا نهاد در این حال دخترش جلو آمد و گفت : اى پدر دلم سخت به حالت مى سوزد مى خواهم هرجا مى روى همراهت باشم ولى چون پیغمبر تو را از پیش خود رانده است من هم دیگر به تو نمى پیوندم .
ثعلبه در بیابانها مى نالید و روى زمین هاى داغ مى غلطید و پى درپى میگفت : خدایا همه کس مرا از پیش خود راندند و دست نا امیدى بر سینه ام زدند. اى مونس بى کسان ، اگر تو دستم را نگیرى که دستم را بگیرد؟ و اگر تو عذرم را نپذیرى که بپذیرد؟! چند روز بدین منوال در سوز و گداز بسر برد و چند شبى را به گریه و نیاز به پایان آورد.
سرانجام هنگام نماز عصر پیک حق آمد و این آیه روحبخش را بر حضرت ختمى مرتبت (ص ) خواند:
وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلا اللّهُ وَ لَمْیُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (1)
یعنى نیکان کسانى هستند که هرگاه کار ناشایستى از آنها سرزند خدا را بیاد آورند و از گناه خود توبه و استغفار کنند. کیست جز خداوند که گناهان را بیامرزد؟ آنها کسانى هستند که بر کارهاى زشت خود اصرار نورزند زیرا به زشتى گناهان آگاهند.
جبرئیل امین عرض کرد: یا رسول اللّه ! خداوند مى فرماید: از ما بخواه تا ثعلبه را بیامرزیم .
پیغمبر اکرم (ص ) ، حضرت على (ع ) و سلمان رضواللّه علیه را به جستجوى ثعلبه فرستاد، در میان راه چوپانى به آنها رسید. حضرت على (ع ) سراغ ثعلبه را از او گرفت شبان گفت : شبها شخصى به اینجا مى آید و در زیر این درخت مى نالد.
حضرت امیرالمؤ منین (ع ) و سلمان رضوان اللّه علیه صبر کردند تا شب فرارسید. ثعلبه آمد و در زیر آن درخت دست نیاز به سوى خداوند بى نیاز دراز کرد و عرض کرد: خداوندا از همه جا محرومم اگر تو نیز مرا برانى بکه روآورم . و چاره کار را از کجا بخواهم ؟!
در این هنگام مولاى متقیان على (ع ) گریست ، آنگاه نزدیک آمد و فرمود: اى ثعلبه مژده مژده خداوند تو را آمرزید و اکنون پیغمبر تو را میخواند. آنگاه آیه شریفه یاد شده را که راجع به توبه او نازل شده بود،قرائت نمود. ثعلبه برخاست و همراه حضرت امیرالمؤ منین (ع ) به مدینه آمد و یکسر وارد مسجد پیغمبر (ص ) شدند،پیغمبر (ص ) مشغول نماز عشاء بود، حضرت امیر (ع ) و سلمان و ثعلبه به نماز اقتدا کردند بعد از سوره حمد پیغمبر (ص ) شروع به قرائت سوره تکاثر نمود.
همینکه آیه اول را تلاوت فرمود (الهیکم التکاثر) شما را بسیارى مال و فرزند و غیره مشغول داشته . ثعلبه نعره اى زد و چون آیه دوم را قرائت فرمود (حتى زُرتم المقابر) تا آنجا که به گور و دیدار اهل قبور رفتند. فریاد بلندى زد و چون آیه سوم را شنید (کلا سوف تعلمون ) آن چنین است که بزودى خواهید دانست . ناله اى دردناک برآورد و نقش بر زمین شد.
بعد از نماز پیغمبر اکرم (ص ) دستور داد آب آوردند و بصورتش ‍ پاشیدند ولى ثعلبه بهوش نیامد و مانند چوب خشک روى زمین افتاده بود، چون درست ملاحظه کردند دیدند ثعلبه جان به جان آفرین تسلیم کرده است .
حضرت رسول (ص ) و صحابه از این جریان متاءثر گردیدند و همگى گریان شدند. در این موقع حمصانه دختر ثعلبه از جریان مطلع شد و به مسجد آمد و در حالیکه بشدت اشک میریخت ، عرضکرد؛یا رسول اللّه من بواسطه اینکه شما پدرم را از خود دور ساختید از او روى برتافتم و ملاقات و دیدار او را موکول به رضایت شما نمودم .اکنون که او را از گناهانى آمرزیده و در حالیکه شما از او راضى هستید از دنیا رفته مى بینم بسیار خرسندم .
حضرت رسول (ص ) دختر پدر مرده را تسلیت فرمود: سپس در مراسم تکفین و تشییع او شرکت نمود و او را با کمال احترام بخاک سپردند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جوان معصیت کار

نجیب الدین (که از علماى بزرگ زمان خودش بوده است ) نقل مى فرمود: یک شب در قبرستان بودم . دیدم چهار نفر بطرف قبرستان مى آیند و یک جنازه اى روى دوششان است . من جلو رفته و از آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض کردم و گفتم این عمل شمابه من اینطور مى رساند که شما انسانى را کشته اید و نیمه شب قصد دفن آن جنازه را دارید که کسى از راز و اسرارتان سر در نیاورد.
گفتند: اى مرد خیال بد نکن زیرا مادرش با ماست . دیدم پیرزنى جلوآمد. من گفتم اى مادر چرا نیمه شب جوانت را بقبرستان آورده اى ؟
گفت : چون جوان من معصیت کار بوده خودش چند وصیت کرده ، اول : چون من از دنیا رفتم طنابى بگردنم بینداز و مرا در خانه بکش و بگو خدایا این همان بنده گریزپا و معصیتکارى است که بدست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته و نزد تو آوردم باو رحم کن . دوم : جنازه ام را شبانه دفن کن که کسى بدن مرا نبیند و از جنایات من یاد کند و معذب شوم . سوم : اینکه بدنم را خودت دفن کن و لحد بگذار که خداوند موهاى سفید تو را ببیند و بمن عنایتى فرماید و مرا بیامرزد، درست است که من توبه کرده ام و از کرده هایم پشیمانم ولى تو این وصیتهاى مرا انجام بده .
وقتى که جوانم از دنیا رفت ریسمانى بگردنش بستم و او را کشیدم ناگهان صدائى بلند شد و گفت : اَلا اِنَّ اَوْلِیاء اللّه هُمُ الْفائِزُون بابنده گنه کار ما اینطور رفتار نکن ما خود مى دانیم با او چه کنیم .
خوشحال شدم (که توبه او پذیرفته شده ) و او را بطرف قبرستان آوردم .
من از پیرزن خواهش کردم که دفن پسرش را به من واگذار کند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتم همینکه خواستم لحد را بچینم آیه اى را شنیدم که بگوشم رسید اَلا اِنَّ اَوْلِیاء اللّه هُمُ الْفائِزُون از این داستان اینطور نتیجه میگیریم که توبه شخص ‍ گنه کار مورد قبول واقع شده و خدا دوست ندارد بنده گنه کارش که توبه کرده مورد اهانت قرار گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گر توبه شکستى باز آى

اگر شخصى توبه کرد ولى باز شیطان و یا هواى نفس بر او غلبه کرد و او فریب خورد و گناهى را مرتکب شد و آن عهدى را که با خدا بسته بود شکست توبه سابقش باطل نمى شود بلکه واجبست بر او از گناه تازه اش توبه کند و از خدا طلب آمرزش نماید و از رحمت بى پایان حق نباید ماءیوس شود نگوید حالا من دیگر بار گناه کردم خدا مرا نمى بخشد، خیر، یاءس و نا اءمیدى خود از گناهان کبیره است و خدا هم غفار است و از گناه هان مى گذرد.
محمّد بن مسلم از حضرت باقر (ع ) روایت کرده که حضرت فرمود:
اى محمّد بن مسلم گناهان بنده مؤ من که از آن توبه کرده آمرزیده شده است و باید براى آینده ، پس از توبه و آمرزش کار نیک و خوب و پسندیده اى انجام دهد به خدا این فضیلت نیست مگر براى آنها که ایمان دارند.
من گفتم اگر پس از توبه و استغفار از گناهان ، باز گناه کرد و باز توبه نمود آنوقت چه باید کرد آیا قبول است یا نه ؟
حضرت فرمود: اى محمد بن مسلم تو گمان میکنى که بنده مؤ من از گناه خود پیشمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند خدا توبه اش را نمى پذیرد؟!
گفتم : کسى که چند بار اینکار را کرده است ، یعنى گناه مى کند و بعد از خدا طلب آمرزش مى خواهد، آیا بخشیده مى شود؟!
حضرت فرمود: آنچه مؤ من با آمرزش خواهى و توبه بازگردد خدا هم به آمرزش او بر مى گردد. و براستى که خداوند زیاد آمرزنده و مهربانست توبه را میپذیرد و از بدکردارى ها میگذرد. مبادا تو مؤ منین را از رحمت خدا نومید سازى .(1)
جوانى در بنى اسرائیل بود که بیست سال خدا را عبادت و طاعت کرده ، بیست سال سر تعظیم و ادب در برابر حق فرود مى آورد تا اینکه همنشین هاى بد، هواى نفس ، شیطان او را فریب داد و به گناه آلوده شد و بیست سال در معصیت بسر مى برد، روزى در آینه نگاه کرد دید موهایش سفید شده خیلى ناراحت شد، بدش آمد و از کرده خود پیشمان شد، گفت خدایا بیست سال بندگى و عبادت کردم و حال بیست سال است که نفهمیدم به گناه افتادم آیا اگر برگردم بسوى تو و توبه کنم آیا مرا قبول مى کنى ؟ صدائى شنید که یکى مى گفت :
اَحْبَبْتَنا فَاَحْبَبْناکَ، تَرَکْتَنا، فَتَرَکْناکْ، وَعَصَیْتَنا، فَاَمْهَلْناکْ وَاِنْ رَجَعْتَ اِلَیْنا قَبِلْناک .
یعنى ما را دوست داشتى پس ما هم ترا دوست داشتیم ، و ما را ترک کردى پس ما هم تو را ترک کردیم ، معصیت ما کردى تو را مهلت دادیم پس اگر برگردى بطرف ما تو را قبول مى کنیم .(2)
از این مرحمتها از خدا نسبت به تمام امم بوده و در این امت هزار برابر است .
بازآ، بازآ، هر آنچه هستى باز آى
گر کافر و گبر و بت پرستى باز آى
این درگه ما در گه نومیدى نیست
صدبار اگر توبه شکستى بازآى
در هر حالتى شخص باید امیدش به خدا باشد. حضرت لقمان به فرزندش وصیت فرمود: اى فرزندم ، اگر گناه جن وانس را داشته باشى ، چنان امیدوار به خدا باش که تو را رحم مى کند و اگر عبادت ثقلین را هم داشته باشى بترس از اینکه مبادا تو را عذاب کنند، یعنى به عبادت خودت ننازى که عجب تو را بگیرد.
ابوبصیر مى گوید: به حضرت صادق (ع ) عرض کردم : آقا! معنى توبه نصوح چیست که خداوند به آن امر فرموده است ؟
حضرت فرمود: آن توبه از گناهى است که انسان هرگز به آن باز نگردد.
گفتم : آقا جان ! کدامیک از ماست که به گناه باز نمى گردد؟!
حضرت فرمود: اى ابامحمد به درستى که خدا بندگانى را دوست دارد که بعد از فریب خوردن زیاد، توبه زیاد کند.
در حقایق الاسر دارد، حضرت رسول خدا (ص ) فرمود:
اگر آنقدر گناه کردید که تا آسمان برسد و بعد پشیمان شوید و توبه کنید هرآینه خدا قبول مى کند توبه شما را.
بار الَّها بارها بر گشته ام
توبه ها و عذرها بشکسته ام
کرده ام آنها، که از من مى سزید
تا چنین سیل سیاهى در رسید

منبع : یامجیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توبه کننده مورد دعاى ملائکه

کسى که توبه کند ملائکه و فرشتگان حامل عرش پروردگار عالم براى او طلب آمرزش و رحمت مى کنند و از خداوند متعال خواستار دورى او (گنه کار توبه کننده ) از آتش جهنّم هستند چنانچه خداوند مى فرماید:
الّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرشَ وَمَنْ حَوْلَهُ وَیُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ویُؤ مِنُونَ بِهِ ویَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شى ءٍ رَحْمَةً وَعِلْما فَاغْفِر لِلَّذینَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجحیم .(1)
فرشتگانى که عرش با عظمت الهى را بر دوش گرفته و آنانکه پیرامون عرشند به تسبیح و حمد و ستایش حق مشغولند هم خود به خدا ایمان دارند و هم براى اهل ایمان از خدا آمرزش و مغفرت مى طلبند و مى گویند: اى پروردگارى که علم و رحمت بى منتهایت همه اهل عالم را فراگرفته است تو به لطف و کرم خویش گناه آنهائى را که توبه کرده اند و راه رضاى تو را پیمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ محفوظ دار.
رَبَّنا وَادْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ ابائِهِمْ وَاَزْواجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیم .
پروردگارا تو آنها (توبه کنندگان ) را در بهشت عدقى که وعده فرمودى با پدران و مادران صالح و همسران و فرزندانشان و اصل گردان که همانا توئى خداى با حکمت و اقتدار.
خدایا، اى پناه بى پناهان
تو اى ستار و غفّار گناهان
کریمى ، دستگیرى ، بى نیازى
رحیمى ، کارسازى ، دلنوازى
منم آن بنده محتاج و خسته
کنار خوان احسانت نشسته
توئى ، تنها تو، یا رب یاور من
ز جان و دل بُوَد این باور من
اگر لطف تو گیرد زیر بالم
شوم آزاد از غم در دو عالم
خدایا بگذر از این بنده بد
به حق احمد و آل محمد (ص )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها

حضرت عبدالعظیم حسنى رحمة اللّه علیه حکایت کند:
روزى خدمت حضرت جواد الا ئمّه علیهم السلام عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد صلى الله علیه و آله باشید.
امام جواد علیه السلام فرمود: اى ابوالقاسم ! هر یک از ما ائمّه ، در زمان و موقعیّت خود، قائم و مجرى احکام الهى و هدایت گر مردم به سوى دین خدا مى باشیم .
ولیکن آن قائمى که خداوند به وسیله او زمین را از شرک و فساد پاک مى گرداند و عدل و داد را مى گستراند، ولادتش مخفى و پنهان مى باشد و از دید انسان ها غایب و نامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است .
او هم نام و هم کُنیه با حضرت رسول ، محمّد صلى الله علیه و آله مى باشد؛ طىّ الا رض مى نماید و زمین برایش مى چرخد، تمام مشکلات برایش آسان مى گردد و سختى ها و ناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل و متواضع مى باشند.
به تعداد اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ بدر یعنى سیصد و سیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار و اجتماع مى نمایند که خداوند متعال در قرآن ، نیز به آن اشاره نموده : اءیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىٍّْءٍ قَدیرٌ .(1) 
یعنى ؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر مى گرداند، زیرا که او بر هر کارى قادر و توانا است .
و چون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف عهد و پیمان ببندند، ده هزار نیروى کمکى دیگر برایش ‍ مى رسد و با اذن خداوند متعال قیام و خروج مى نماید؛ و دشمنان و مخالفان خداوند را به قدرى به هلاکت مى رساند تا خدا از او راضى گردد.
حضرت عبدالعظیم حسنى گوید: اظهار داشتم : اى مولا و سرورم ! چگونه به رضایت و خوشنودى پروردگار، علم پیدا مى کند؟
فرمود: خداوندِ توانا، در قلب و درونش رحمت و راءفت ایجاد مى گرداند.
و چون امام زمان علیه السلام داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات و عُزّى را خارج نماید و آن ها را در حضور افراد به آتش مى کشد.(2)


1-سوره بقرة : آیه 148. 
2- احتجاج طبرسى : ج 2، ص 481، ح 324، إعلام الورى : ج 2، ص ‍ 242، إ کمال الدّین : ص 377، ح 2، کفایة الا ثر: ص 281، با مختصر تفاوتى در الفاظ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خصوصیّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله

حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثى بسیار طولانى حکایت فرماید: 
روزى بر جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم ، شخصى به نام اءبىِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائى پیرامون ائمّه اطهار علیهم السلام مطرح شد تا جائى که جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله اظهار داشت : 
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام ، نطفه اى پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان هاى مؤمن به وسیله آن شادمان و راضى خواهند شد. 
خداوند تبارک و تعالى در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانى نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند. 
او امامى است پرهیزکار و پاک ، مسرور کننده و رضایت بخش ، هدایت گر و هدایت بخش ، حکم به عدل مى نماید و بر اجراى عدالت دستور مى دهد. 
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق مى کند و خداوند هم او را تصدیق و تاءیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفى و پنهان مى گردد تا زمانى که آمادگى ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود. 
در طالقان گنج هاى ارزشمندى در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره ، بلکه مردانى قوى و پایدار خواهند بود. 
خداوند متعال هنگام فزرندم ، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع مى نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنى ؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود. 
و طومارى در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفى کامل از جهت نسب ، شهر، شغل و فامیل خانوادگى ثبت و ظبط گردیده است . 
امام حسین علیه السلام افزود: اءُبىّ بن کعب سؤ ال کرد: علائم و نشانه هاى ظهور او چگونه و چیست ؟ 
جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله در جواب او، فرمود: بیرقى مخصوص ‍ او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق ، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مى زند و مى گوید: 
اى ولىّ اللّه ! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان . 
همچنین شمشیرى مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است ، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید: 
اى ولىّ اللّه ! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینى . 
پس در همان حال ، ظاهر و خارج مى گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجاى عالَم و در هر حالتى بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند. 
و او تمام حدود و احکام الهى را به اجراء در خواهد آورد، در حالتى که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوى او قرار دارد. 
و به همین زودى قبل از قیام قیامت ، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مى کنم . 
سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله در ادامه فرمایش خود افزود: اى اءُبىّ! خوشا به حال کسى که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسى که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات مى بخشد.(1)


1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 186 - 190، إ کمال الدّین صدوق : 264، ح 11، عیون اخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 59، ح 29.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هفده نوع اطّلاعات

مرحوم کلینى - صاحب کتاب شریف کافى - به نقل از برادرش ، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال هاى مختلفى را نوشتم و خدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمرى رفتم و از او تقاضا کردم تا جواب سؤال هاى مرا از حضرت حجّت علیه السلام دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، جواب کلّیه آن سؤ ال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم :
آنچه پیرامون منکرین و مخالفین من از خویشان من و پسر عمویم سؤ ال کردى ، پس بدان که بین خداوند متعال و هیچ یک از بندگانش خویشاوندى وجود ندارد؛ و هر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم و باید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح علیه السلام مى باشد.
و امّا نسبت به عمویم جعفر و فرزندانش ، همانند راه و روش برادران یوسف علیه السلام است .
و امّا نسبت به فقّاع ، حرام مى باشد؛ ولى آب جو - که در منازل گرفته مى شود - مانعى ندارد.
و آنچه از اموال - به عنوان خمس ، زکات و دیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت مى کنیم ، جهت تطهیر و تزکیه - نفوس و ثروت خود - شما است ، هر که مایل بود بپردازد و هر که مایل نبود نیازى به آن نیست .
و نسبت به زمان ظهور و فرج ، مربوط به خداوند متعال است و هر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است .
و کسانى که معتقد باشند که امام حسین علیه السلام زنده است و کشته نشده ، کافر و گمراه خواهند بود.
و حوادث و مسائلى که رخ مى دهد به علماء و فقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آن ها هستم .
امّا محمّد بن عثمان عَمرى ، خداوند از او و از پدرش راضى و خوشنود باشد؛ او مورد وثوق من و نوشته هاى او همانند نوشته من مى باشد.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزیار اهوازى ، خداوند دل او را نورانى و روشن نماید و شکّهاى او را زایل گرداند.
و آن مقدار پولى را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش ‍ - براى ما فرستاده ، مورد قبول نیست ؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت و قیمت غنا و آوازه خوانى حرام است .
امّا محمّد بن شاذان ، مردى از شیعیان و دوستان ما مى باشد.
و ابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب ، ملعون - و خبیث است و نیز اصحاب و یاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین و هم سخن مباش ، چون که من و پدران من از آن ها بیزار مى باشیم .
و آن هائى که اموال ما را - و آنچه مربوط به ما باشد - بى جهت حلال و مباح بدانند و مصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
و امّا خمس - یعنى سهم امام و سهم سادات - را براى شیعیان و دوستان خود حلال و مباح کرده ایم و تا هنگام ظهور، مى توانند مورد استفاده قرار دهند.
و آن هائى که در دین و شریعت خداوند متعال و یا نسبت به ما - اهل بیت عصمت و طهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است و نیازى نداریم که براى ما چیزى ارسال نمایند.
و نسبت به علّت وقوع غیبت : اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است : وَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اءشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. (1) یعنى ؛ از بعضى مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتى شما خواهد شد.
و ثانیا هر یک از ائمّه اطهار و پدرانم در حکومتِ یکى از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولى من هنگامى ظهور مى نمایم که هیچ ظالمى قدرت و اراده اى ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده و بهره گیرى شود؟
همانا جریان و موضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوى آن را پوشانیده باشد، بدانید که من براى موجودات زمینى وسیله امنیّت و آسایش هستم ، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امان هستند.
و از آنچه برایتان مفید نیست و سودى ندارد، سؤ ال نکنید و خود را به زحمت نیندازید، و سعى نمائید براى تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید.
و در خاتمه ، اى اسحاق ! سلام بر تو و بر کسانى باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پیروى کنند.(2)

1-سوره مائدة : آیه 101. 
2- غیبة شیخ طوسى : ص 176، ح 247، إ کمال الدّین :ص 483، ح 4، الخرایج والجرایح : ج 3، ص 1113، ح 30، احتجاج طبرسى :ج 2، ص ‍ 542، ح 344، إعلام الورى :ج 2، ص 270.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تهیّه آذوقه لشکر امام زمان (عجّ)

مرحوم شیخ صدوق ، کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
حضرت صادق آل محمّد از قول پدرش ، حضرت باقرالعلوم علیهماالسلام حکایت فرماید: هنگامى که امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجّه الشّریف ظهور نماید و بخواهد قیام نماید، قیام خود را از مکّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر کوفه حرکت مى کند. 
و قبل از آن که به همراه لشکر و یاران خویش حرکت نماید، منادى حضرت در بین جمعیّت ، نداء دهد: کسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل کند، سپس حضرت دستور مى دهد تا سنگ حضرت موسى بن عمران علیه السلام - که به مقدار بار شترى است - برداشته شود و همراه نیروها آورده شود، پس در هر منزلى که فرود آیند، از آن سنگ چشمه اى از آب گوارا جارى گردد که هر گرسنه اى از آن میل کند، سیر گردد؛ و نیز هر تشنه اى از آن آب بیاشامد، سیراب شود و نیازى به طعام و مایعات نخواهند داشت . 
و این آذوقه خوراکى و آشامیدنى براى تمامى افراد لشکر امام زمان علیه السلام مى باشد، تا هنگامى که در نجف اشرف و کوفه وارد شوند.(1)


1- اصول کافى : ج 1، ص 231، ح 3، إ کمال الدّین : ص 670، ح 17، الخرایج والجرایح : ج 2، ص 691، ح 1.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود

روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود: 
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد... . 
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اءثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد. 
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند. 
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود. 
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است . 
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید. 
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید. 
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود. 
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.(1)


1- مختصر بصائرالدّرجات ص 182 - 183.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت :(1) 
اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید. 
از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟ 
امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله : 
مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد. 
مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد. 
و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود. 
رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد. 
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند. 
افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند. 
براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست .
مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند. 
گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد. 
سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود: 
در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد. 
او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند. 
سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند.(2) 
همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است : 
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادى معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخى که در آسمان نمایان مى شود مورد زجر و سختى قرار مى گیرند، در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزى شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانى گردند، در عراق خوف و وحشتى حاکم شود که راه فرار و نجاتى بر آن ها نباشد.(3)


1-حدیث طولانى بود، فرمایشات حضرت گلچین گردیده است . 
2- الخرایج و الجرایح : ج 3، ص 133 - 137، ح 53، اکمال الدّین : ص ‍ 525، ح 1. 
3- ارشاد: ج 2، ص 378، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 284، س ‍ 13.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قانون پیاده رو و سواره

بنابر فرمایش امام موسى کاظم علیه السلام که فرمود:
هنگامى که حضرت صاحب اءمر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف و سلام اللّه علیه ) ظهور نماید، قانونى را براى عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روها تعیین و به مرحله اجراء در مى آورد، که به شرح ذیل مى باشد:
کلّیه سواره ها - موتورى ، ماشین ، دوچرخه ، الاغ و... باید از خیابان حرکت و عبور نمایند.
و کلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده و رفت و آمد نمایند.
تبصره :
هر سواره اى که از پیاده رو استفاده و حرکت نماید، چنانچه برخوردى با عابر کند و آسیبى به او برساند، مقصّر و ضامن است و باید خسارت او را پرداخت کند.
هر پیاده و عابرى که از خیابان استفاده و رفت و آمد نماید، هرگونه آسیبى توسّط سواره اى به او برسد ضمانتى برایش نیست و خسارت بر عهده خودش مى باشد.(1)


1- وسائل الشّیعة : ج 29، ص 243، ح 3.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حوادث ظهور و خروج نور

حضرت باقرالعلوم علیه السلام به بعضى از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید و مشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانى که علائم و نشانه هائى که برایت مطرح مى کنم آشکار شود.(1) 
قبل از ظهور امام زمان علیه السلام بین مردم یک درگیرى وسیعى انجام خواهد شد و جمع بسیارى کشته مى شوند، بعد از آن شخصى به عنوان سُفیانى ، لشکرى را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگى و مسلّح ، به سوى کوفه بسیج مى کند و در نتیجه آن خونریزى و غارت اموال و نفوس بسیارى رُخ مى دهد. 
در همین بین ، لشکرى از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم هاى مخصوصى حرکت مى کنند که در بین آن ها تعدادى از یاران امام زمان علیه السلام نیز وجود دارد. 
سپس لشکر خراسانى با لشکر سفیانى در بین شهر حیره و کوفه با یکدیگر درگیر مى شوند. 
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدى موعود علیه السلام ظهور کرده است و آن حضرت در حال حرکت به سوى مکّه مى باشد، به همین جهت گروه عظیمى را جهت تعقیب آن حضرت روانه مى کند. 
پس چون لشکر سفیانى هنگامى که در محلّى به نام بیداء - بین مکّه و مدینه - برسند و فرود آیند، ندائى از آسمان به زمین خطاب مى شود که : تمامى نیروهاى سفیانى را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثرى از آن ها باقى نباشد. 
و امّا آن سه نفر را خداوند متعال ، صورت هایشان را به پشت بر مى گرداند و به صورت و قیافه سگ در مى آیند و مسخ مى شوند. 
سپس در یک چنین زمانى حضرت ولىّ عصر، امام زمان علیه السلام در کنار کعبه الهى قرار گرفته و بر دیوار آن تکیه زده و به اهل زمین خطاب مى نماید و مى فرماید: 
اى مردم ! ما براى یارى دین خدا آمده ایم و هرکس مایل باشد، مى تواند به گروه ما بپیوندد. 
و به دنباله آن مى افزاید: ما اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله هستیم ؛ و از هر فردى نسبت به خداوند متعال و رسولش نزدیک تر و اولى تر مى باشیم ، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم ، نوح و ابراهیم ؛ و همچنین نسبت به تمامى پیامبران الهى ، حتّى حضرت محمّد صلوات اللّه علیهم با من مذاکره و احتجاج کند، آماده ام . 
پس از آن ، مى فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است : إنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهى م وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُریَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. (2) 
من تداوم بخش و خلف آدم و نوح هستم ، من برگزیده ابراهیم و محمّد صلوات اللّه علیهم هستم ، هر که مى خواهد پیرامون قرآن و یا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من احتجاج و مناظره نماید، آماده ام ؛ چون از هرکس دیگرى به آن ها نزدیک تر و به آن ها آشناتر هستم . 
بعد از آن ، در ادامه فرمایشات خود مى افزاید: آن هائى که کلام مرا شنیدند و متوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید. 
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب و مسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند ... . 
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: در چنین موقعیّتى خداوند متعال اصحاب و یاران حضرت حجّت علیه السلام را که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر مى باشند، جمعشان مى نماید، همان طورى که در قرآن چنین فرموده است : 
أیْنَما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ. (3) 
سپس این تعداد افراد با امام زمان علیه السلام بیعت مى کنند؛ و عهد و میثاق حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد اوست که از پیامبران یکى از پس دیگرى به إرث نهاده شده است . 
حضرت باقر العلوم علیه السلام در پایان افزود: امام زمان علیه السلام از فرزندان حسین بن علىّ علیهماالسلام مى باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم و اصلاح مى نماید و نام مبارک و گرامى او همانند نام جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهد بود.(4)


1-علائم و نشانه هائى از غیبت و ظهور منجى عالم بشریّت ، حضرت بقیّة اللّه الا عظم - روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، عجّل اللّه فى فرجه الشّریف - مى باشد که هر کدام نیاز به توضیح و تشریح دارد که باید به کتابهاى مربوطه ارجاع شود. ضمنا حدیث بسیار طولانى بود که به قطعه هائى از ترجمه آن اکتفا شد. 
2- سوره آل عمران : آیه 33 و 34. 
3- سوره بقرة : آیه 148. 
4- اختصاص شیخ مفید: ص 255 257، بحارالا نوار: ج 52، ص 305، ح 78.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰