سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

ماجرای عجیب غسل دادن آیت الله بروجردی

 آیت‌‌‏الله العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی در سال 1254 شمسی در بروجرد به دنیا آمد. نسب وی با 32 واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می‌رسد.

سیدحسین پس از 10 سال تحصیل در اصفهان به سفارش پدر به حوزه علمیه نجف رفت و در حالی که فقط 28 سال داشت به درجه اجتهاد رسید. آیت‌‌‏الله بروجردی در نجف فقه و اصول تدریس می کردند. در درس فقه و اصول ایشان بالغ بر دویست نفر از فضلای حوزه علمیه نجف شرکت می‌کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

سال‌ 1350 هجری قمری که با آغاز دوران مرجعیت آیت‌‌‏الله بروجردی مصادف بود تا یک دهه بعد با دوران فشار و اختناق رضاخان همراه بود. آیت‌‌‏الله بروجردی، این دوران را یکی از مصیبت‌بارترین ایام زندگانی خود توصیف می‌کند.

این مرجع عالیقدر و خستگی‌ناپذیر شیعه، پس از هفتاد سال تلاش علمی و فعالیت ‌های اجتماعی و سیاسی صبح روز پنج‌شنبه 13 شوال 1380 هجری قمری برابر با دهم فروردین 1340 شمسی در حالی که 88 بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود، چشم از جهان فرو بست.

در ادامه به ماجرای عجیب تغسیل و تدفین بزرگ‌ترین مرجع تقلید شیعیان جهان اشاره می‌شود.

در کتاب «الگوی زعامت؛ سرگذشت‌های ویژه حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی» از قول آیت‌الله عبدالصاحب مرتضوى لنگرودى آمده است: یکى از آقایان محترم و خیلى مورد اطمینان (که چون احتمال مى‌دهم ایشان راضى نباشد که اسمشان را ببرم، از بردن اسم ایشان خودارى مى‌کنم، صددرصد مورد وثوق و اعتماد است و به قدرى متدین است که مى‌توانم پشت سر ایشان نماز بخوانم) مى‌گفت:

من از مقلدین حضرت آیت‌الله العظمى آقاى بروجردى بودم. وقتى که خبر فوت و ضایعه عظیمه آقا به من رسید، مثل اینکه پدرى را از دست داده باشم خیلى ناراحت شدم، تصمیم گرفتم غسل و تکفین آقا را خودم به عهده بگیرم، لذا وقتى براى مراسم به بیت آقا رسیدم به اشخاص مربوط مراجعه کردم و گفتم: من مى خواهم آقا را غسل بدهم و آقا را تکفین کنم و این توفیق نصیب من شود. آنها نیز قبول کردند.

ایشان گفت: من و یکى از دوستانم وارد حمام خانه آقا شدیم، آقا را خواستیم غسل بدهیم و هنوز آبى نریخته بودم و غسل را شروع نکرده بودیم، دیدم چشم آقا این طرف و آن طرف را نگاه مى‌کند و چشم‌هایش حرکت مى‌کنند.

به خودم گفتم: آیا چشم‌هاى من اشتباه مى‌بیند؟! یا اینکه آقا زنده است؟ و در ضمن گاهى مى‌دیدم که تبسم مى‌کردند و لبخند مى‌زدند، همین طور مات و مبهوت بودم.

خلاصه! پیش خود گفتم حتما من اشتباه مى‌بینم و حتما به چشم من اینچنین مى‌آید به هر حال به رفیقم گفتم: آب بریز! او آب مى‌ریخت و من غسل مى‌دادم . بعد از اینکه غسل آقا تمام شد، آقا را حرکت دادیم و جایى دیگر براى تکفین بردیم باز همین طور مى‌دیدم که چشمهاى آقا اطراف حمام را نگاه مى‌کند و گاهى تبسم مى‌فرمایند. در حالت بهت و حیرت بودم که رفیقم به من گفت: چه شده است؟

گفتم: من چیز عجیبى را مى‌بینم، نمى‌دانم درست است یا نه؟

گفت: چشم‌هاى ایشان و تبسم ایشان را مى گویید؟ گفتم: بله! پس من اشتباه نمى بینم و شما هم همین را مى‌بینید.

ایشان وقتى جریان را براى بنده تعریف مى‌کردند، گفتند: چطور مى‌شود شخصى که روح در بدن ندارد، چشم‌هایش حرکت کند و تبسم نماید؟!

گفتم : آقا! خدا مى‌خواسته به شما نشان بدهد که این عالم ربانى چقدر بزرگوار است و چشم برزخى شما را باز کرده است و آن عالم برزخ ایشان بوده است، نه عالم ظاهر ایشان و شما چشم و لبخند زدن برزخى ایشان را مى‌دیده‌اید، زیرا انسان به مجرد اینکه روح از بدنش خارج مى‌شود، در قالب مثالى مى‌رود و در واقع زنده است.

منبع:www.bultannews.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرازی از دعای ندبه

أَیْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبْنَاءِ الْأَنْبِیَاءِ أَیْنَ الطَّالِبُ [الْمُطَالِبُ‏] بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَیْهِ وَ افْتَرَى أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ [الْخَلائِفِ‏] ذُو الْبِرِّ وَ

التَّقْوَى أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَى وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ ابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْکُبْرَى بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَکَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَى یَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ یَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَکْرَمِینَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ

الْمَهْدِیِّینَ.

کجاست خواهنده خون پیامبران و فرزندان پیامبران،کجاست خواهنده خون‏ کشته در کربلا،کجاست آن پیروز شده بر هر که به او ستم کرد و بهتان زد،کجاست آن مضطّرى که اجابت شود هنگامى که دعا کند،کجاست سرسلسله مخلوقات،داراى نیکى و تقوا،کجاست فرزند پیامبر برگزیده،و فرزند على‏ مرتضى،و فرزند خدیجه روشن جبین،و فرزند فاطمه کبرى؟،پدر و مادر و جانم فردایت شود،برایت سپر و حصار باشم،اى فرزند سروران مقرّب،اى فرزند نجیبان گرامى،اى فرزند راهنمایان راه یافته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این جا...

این جا حرم امن حسین            این میکده وقف عالمین

  

قبله گه و سجده گه مستان      خاک پاک بین الحرمین

       چون از حرمت دورم ،من عاشق مهجورم

     یک روزی با این اشکام صحن تورو می شورم

                 چشمی که به راه تو نشسته

                از این همه دوری شده خسته

                 نوکرتو حتی دم مرگش

             چشماشو به چشمای تو بسته 

         دل بی تو پریشونه ،این حال یه مجنونه

      کی گفته که دل کندن از صحن تو اسونه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نامت هنوز هم...

نامت هنوز هم هیجان می دهد مرا                        این پرچم شماست ،تکان می دهد مرا

وقتی شبیه مرده حسینیه می رویم                       سینه زنی دومرتبه جان می دهد مرا

ارباب ماست ،انکه فقط در تجارتش                        با قطره اشک سود کلان می دهدمرا

درازدحام روزر قیامت دلم خوش است                     انگشت مادر تو نشان می دهد مرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عثمانی مذهب کربلایی!!!

زهیر از هواداران عثمان به شمار می‌رفت. واز ولایت امیر المومنین(ع) کناره گیری کرده بود.در سال شصت هجری، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیله‌اش هنگام بازگشت از مناسک حج به کوفه، در یکی از منازل بین راه، به نام زَرُود با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند _هم منزل_ روبرو شدند. بنابر نقل دینوری، این ملاقات در منزل‏گاه زَرُود انجام گرفته است.امام حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدرا نشان نداد؛

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رمضان الکریم

     

 

((و هذا شهر عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی الشهور))

((رمضان، ماهی است که او را عظمت و کرامت و شرافت، و فضیلت دادی، نسبت به ماه های دیگر))

رسول خدا(ص) می فرماید: «اگر کسی در این ماه، یک آیه از قرآن، تلاوت کند، ثوابش مثل کسی است که در غیر ماه رمضان، یک بار قرآن را ختم کرده باشد.»(امالی صدوق/93)

از امام صادق(ع) نیز درباره ماه رمضان نقل شده است: «هرکس در ماه رمضان، صدقه ای بدهد خداوند هفتاد نوع، بلا را از او دور می کند.» (بحار/ 93/316)

 

حضرت علی(ع) از پیامبر خاتم(ص) نقل می فرماید: «هیچ مؤمنی نیست که ماه رمضان را، به حساب خدا، روزه بگیرد، مگر آن که خدای تبارک و تعالی، هفت خصلت را برای او لازم گرداند

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هر که دعوت شود دوستش دارند

مرحوم طبرسى در کتاب احتجاج خود آورده است :
در یکى از سال ها بر اثر نیامدن باران ، شهر مکّه را بى آبى و خشک سالى فرا گرفته بود، آن چنان که مردم سخت در مضیقه و تنگناى بى آبى قرار گرفته بودند.
لذا بعضى از شخصیّت ها همانند: مالک بن دنیار، ثابت بنانى ، ایّوب سجستانى ، حبیب فارسى و... جهت نیایش و نیاز به درگاه خداوند متعال وارد مسجدالحرام شده و کعبه الهى را طواف کردند؛ ولیکن هر چه دعا و استغاثه کردند، نتیجه اى حاصل نشد و باران نیامد.
در همین بین ، جوانى خوش سیما، غمگین و محزون وارد شد و پس از طواف و زیارت کعبه الهى ، خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: اى جماعت ! آیا در جمع شماها کسى نیست که مورد محبّت خداى مهربان باشد؟
جمعیّت گفتند: اى جوان ! وظیفه ما دعا و درخواست کردن است و استجابت دعا بر عهده خداوند رحمان مى باشد.
جوان فرمود: چنانچه یک نفر از شما محبوب پروردگار مى بود، دعایش ‍ مستجاب مى گردید؛ و سپس به آن ها اشاره نمود که از نزدیک کعبه کنار روید، و آن گاه خودش نزدیک آمد و سر به سجده الهى نهاد و چنین اظهار داشت : ((سَیِّدى بِحُبِّک لى إ لاّ سَقَیْتَهُمُ الْغَیْثَ)) ؛ اى مولا و سرورم ! تو را قسم مى دهم به آن محبّت و دوستى که نسبت به من دارى ، این مردم را از آب باران سیراب فرما.
ناگهان ابرى پدیدار شد و همانند دهانه مشگ ، باران بر اهل مکّه و بر آن جمعیّت فرو ریخت .
ثابت بنانى گوید: به او گفتم : اى جوان ! از کجا دانستى که خدایت تو را دوست دارد؟
فرمود: چنانچه خداوند کریم ، مرا دوست نمى داشت ، به زیارت خانه اش ‍ دعوتم نمى کرد؛ پس چون مرا به زیارت خود پذیرفته است ؛ دوستم مى دارد، و به همین جهت وقتى دعا کردم مستجاب شد.
پس از آن ، جوان اشعارى را به این مضمون سرود:
هرکه پروردگار متعال را بشناسد و عارف به او باشد؛ ولى در عین حال خود را از دیگران بى نیاز نداند، شقىّ و بیچاره است . بنده خدا به غیر از تقوا و پرهیزکارى چه چیز دیگرى مى تواند برایش ‍ سودمند باشد؟
با این که مى داند تمامى عزّت ها و سعادتمندى ها و خوشبختى ها تنها براى افراد باتقوا و پرهیزکار خواهد بود.
ثابت بنانى گوید: پس از آن از اهالى مکّه سؤ ال کردم که این جوان کیست ؟
گفتند: او علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابى طالب - یعنى امام سجّاد، زین العابدین - علیهم السّلام مى باشد.(1)


1- مستدرک الوسائل : ج 6، ص 209، ح 8، احتجاج طبرسى : ج 2، ص 149، ح 186.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر توبه نمایند، نجات یابند؟!

در بعضى از روایات آمده است : 
روزى یکى از منافقین به حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام عرضه داشت : بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر (شراب مست کننده ) مى نوشند؟! 
امام علیه السلام فرمود: سپاس خداوند حکیم را، که آن ها در هر حالتى که باشند، هدایت شده ؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مى باشند. 
سپس یکى دیگر از همان منافقین که در مجلس حضور داشت ، به امام علیه السلام گفت : بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مى نوشند؟! 
حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله نیز چنین بودند. 
منافق گفت : منظورم از نبیذ، آب عسل نیست ؛ بلکه منظورم شراب مست کننده است . 
ناگاه حضرت با شنیدن این سخن ، عرق بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند کریم تر از آن است که در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را کنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود. 
سپس حضرت لحظه اى سکوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت : 
اگر کسى چنین کند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از کرده خویش پشیمان گردد، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى که کنار حوض کوثر مى باشد؛ و دیگر بزرگانى که براى شفاعت و نجات او آمده اند. 
ولیکن تو و امثال تو در عذاب دردناک و سوزانِ برهوت گرفتار خواهید بود.(1)


1-بحارالا نوار: ج 27، ص 314، ح 12، به نقل از مشارق الا نوار: ص 246.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ابن الخِیرتَین

در احادیث و روایات مختلف آمده است : 
هنگامى که لشکر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد غنیمت هاى بسیارى از آن جمله ، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند. 
همین که آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب کرده بود. 
پس چون چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت : اى کاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، که دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود. 
سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد که هر یک از مردان و جوانان حاضر را که مایل است براى ازدواج انتخاب کند، و مهریه و صداق او از بیت المال تاءمین و پرداخت گردد. 
دختر که خود را جهانشاه معرّفى کرده بود و امام علىّ امیرالمؤ منین علیه السّلام او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود کرد و پس از آن که افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد. 
در همین حال مولاى متّقیان علىّ علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت کن و به او نیکى نما، که به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید. 
و چون از وى سؤ ال کردند که به چه علّت ، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمود؟ 
در پاسخ گفت : پیش از آن که لشکر اسلام بر ما هجوم آورد، من حضرت محمّد، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم که به همراه فرزندش حسین علیه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسین علیه السّلام درآورد. 
وقتى از خواب بیدار شدم ، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غیر از او به چیز دیگرى نمى اندیشیدم . 
و چون شب دوّم فرا رسید، در خواب دیدم که حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام ، به منزل ما آمد و دین اسلام را بر من عرضه نمود و من نیز اسلام را پذیرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهراء مسلمان شدم . 
سپس حضرت زهراء علیهاالسّلام به من فرمود: به همین زودى لشکر اسلام بر فارس غالب و پیروز خواهد شد و تو را به عنوان اسیر مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسین خواهى رسید و کسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى کند. 
مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم . 
و پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین ، امام زین العابدین سلام اللّه علیه در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید. 
و آن حضرت همانند دیگر ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین در حالتى به دنیا قدم نهاد که پاک و پاکیزه و ختنه شده بود؛ و پس از تولّد، شهادت بر یگانگى خداوند و رسالت جدّش رسول خدا و امامت و خلافت امیرالمؤ منین علىّ و دیگر اوصیاء صلوات اللّه علیهم اجمعین داد. 
و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نسبت به این نوزاد فرمود: ((ابن الخِیرتَین )) یعنى ؛ پدر این نوزاد، امام حسین علیه السّلام بهترین خلق خدا و مادرش ، شهربانو بهترین زن از زنان عجم مى باشد.(1)


1- تلخیص از اصول کافى : ج 1، ص 466، عیون اءخبار الرّضا علیه السّلام : ج 2، ص 128، ارشاد مفید: ص 160، بحارالا نوار: ج 46، ص 8 وص 13.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک ازدواج عجیب

ابوحمزه ثمالى مى گوید: در خدمت امام باقر علیه السلام نشسته بودم که خادم حضرت آمد و براى مردى اجازه ورود خواست ، و امام نیز اجازه داد وارد شود. مرد تازه وارد سلام کرد و حضرت جواب داد و خوش آمد گفت و او را نزدیک خود جاى داد و از حالش جویا شد. مرد تازه وارد گفت : فدایت شوم ، من دختر فلانى را خواستگارى نموده ام ولى او به علت چهره زشت من و فقر و غربتم ، دست رد به سینه ام زده و مرا شایسته دامادى خود نمى داند، به طورى یاءس از زندگى و غصه و اندوه قلبم را فشرده است که مرگ خود را از خداوند خواسته ام .
حضرت فرمود: خودت به عنوان فرستاده من مى روى نزد او و مى گویى : محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب علیه السلام مى گوید: دخترت را به منجح بن رباح تزویج کن و جواب رد به او مده !

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قاصدان صلوات

امام صادق - (علیه السلام ) - فرمود:
((هر کس بر پیغمبر و آل پیغمبر در هر روز یک صدبار، صلوات بفرستد، هفتاد فرشته او را در میان گیرند و آن صلوات را براى رساندن به رسول الله - (صلى الله علیه و آله و سلم ) - از رفیق خود سبقت مى گیرند.))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضیلت ذکر پیامبر(ص) ومعصومیین (ع)

از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : هر قومى که در مجلسى جمع شوند و خدا را یاد نکنند آن مجلس برایشان حسرت خواهد بود در روز قیامت . 
حضرت امام محمد باقر علیه السلام که یاد ما کردن یاد خداست و یاد دشمن ما کردن از یاد شیطان است . 
از حضرت صادق منقول است که : حقتعالى را ملکى چند هست که ایشان مى گردند در زمین هرگاه مى گذرند بر جماعتى که یاد محمد و آل محمد مى کنند به یکدیگر مى گویند بایستید که مطلب خود را یافتیم پس مى نشینند و با ایشان شریک مى شوند در آن امر پس چون ایشان برخیزند اگر بیمار شوند به عیادت ایشان مى روند و اگر بمیرند به جنازه ایشان حاضر مى شوند و اگر غایب شوند جستجوى ایشان مى کنند. 
در حدیث دیگر فرمود ملائکه که در آسمانهایند نظر مى کنند به سوى یک و دو و سه از شیعیان که فضیلت آل محمد را ذکر مى کنند پس به یکدیگر مى گویند که نمى بینند این جماعت را با کمى ایشان و بسیارى دشمنان ایشان فضیلت آل محمد را ذکر مى کنند پس طایفه دیگر از ملائکه در جواب ایشان مى گویند که این فضل خدا است به هرکه مى خواهد مى دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است . 
در حدیث معتبر منقول است که : حضرت امام محمد باقر علیه السلام از میسر پرسیدند که آیا شما با شیعیان با یکدیگر خلوت مى کنید و از علوم اهل بیت و فضایل ایشان آنچه مى خواهید مى گوئید گفت بلى واللّه حضرت فرمود که والله من دوست مى دارم که با شما باشم در آم مجلس که والله من بوى شما را و نسیم شما را دوست مى دارم بدرستیکه شما بر دین خدا و ملائکه اید پس یارى کنید ما را در شفاعت خود بپرهیزکارى از محرمات و سعى در طاعات . 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اداب عطسه

از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که مسلمان را بر برادرش حق لازم هست که چون او را ملاقات کند بر او سلام کند و چون بیمار شود او را عیادت کند و در غایبانه خیرخواه او باشد و چون عطسه کند او را دعا کند وباید آنکه عطسه مى کند بگویداَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ لاشَریکَ لَهُ و دیگران به او بگویند رَحِمَکَ اللّهُ و او در جواب بگوید یَهْدیکُمُ اللّهُ وَیُطْلِحُ بالَکُمْ. 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در اداب زیر جامه پوشیدن

از حضرت ابى عبداللّه علیه السلام منقول است که حقتعالى وحى فرمود بحضرت ابراهیم که زمین بمن شکایت مى کند از دیدن عورت تو، پس میان عورت خود و زمین حجابى قراده ، پس زیر جامه تا زانو بعمل آورد وپوشید. 
از جامع بزنطى روایت شده است که هر که زیرجامه را ایستاده بپوشد تا سه روز حاجتش برآورده نشود. 
در فقه رضوى مذکور است که زیر جامه را نشسته بپوش و ایستاده مپوش که مورث هلاک وز رداب و عم والم میشود و در وقت پوشیدن این دعا را بخوان بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَتى وَلاتَهْتِکْنى فى عَرَصاتِ الْقیامَةِ وَاعْفُ فَرْجى وَلا تَخْلَعْ عَنّى زَینَةَ الاَْیِمانِ. 
و در مکارم الاخلاق از کتاب نجات نقل کرده است که این دعا بخوان اَللّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَتى وَ امنْ رَوْعَتى وَ اعْفُ فَرْجى وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیطانِ فى ذلِکَ نَصیبا وَلا لَهُ اِلى ذلِکَ وُصُولاً فَیَضَعُ لِىَ المَکایِدَ وَیُهَّیِجُنى لاِْرتِکابِ الْمَحارِم . 
از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که پیغمبران علیهم السلام پیراهن را پیش از زیر جامه میپوشیدند. 
در روایت دیگر وارد شده است که ایستاده و روبقبله و روبآدم مپوش . 
از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که زیر جامه را ایستاده پوشیدن مورث اندوه است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضیلت انگشتر به دست کردن

مؤ کد است مردان و زنانرا انگشتر در دست راست کردن . 

در بعضى احادیث تجویز فرموده اند که در دست چپ بکنند اما اگر نقش شریفى یا نگین شریفى داشته باشد باید که در قت استنجا بیرون آورد. 

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقولستکه حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم در دست راست میکردند انگشتر را. 
از سلمان فارسى رضى اللّه عنه مرویست که حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم بحضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود که یا على انگشتر در دست راست بکن تا از مقربان باشى . عرض کرد که یا رسول اللّه کدامند مقربان فرمود که جبرئیل و میکائیل .پرسیدند :که چه انگشتر در دست کنم فرمود :که عقیق سرخ بدرستی که آن اقرا کرده است براى خدا بیگانگى و براى من پیغمبرى و براى تو یا على بآنکه وصى منى و براى فرزندان تو به امامت و براى دوستان تو به بهشت و براى شیعیان فرزندان تو بجنت الفردوس . 

در حدیث معتبر منقولست که از حضرت امام موسى علیه السلام سؤال کردند که بچه علت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام انگشتر در دست راست میکردند .فرمود: زیرا که آنحضرت پیشواى اصحاب یمین است که در قیامت نامه هایشان رابدست راست میدهند و حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم در دست راست میکردند انگشتر را واین علامتى است براى شیعیان ما که به این علامت ایشان را مى شناسند و به محافظت کردن در وقت فضلیت نمازهاى پنجگانه و به دادن زکوة و به قسمت کردن مال خود با برادران مؤ من خود و امربه نیکى هاکردن و نهى از بدی ها کردن . 

از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقولست که حضرت جبرئیل به حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم گفت هر که انگشتر در دست راست کند و غرضش سنت و متابعت توباشد و ببینم او را که در قیامت متحیر مانده است دستش بگیرم و به تو و به حضرت امیرالمؤ منین برسانم . و از حضرت صادق منقولست که از سنت پیغمبران است انگشتر در دست راست کردن . 
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود که هر که انگشترى در دست چپ داشته باشد که نام خدا درآن باشد در وقت استنجا بدر آورد و در دست دیگر کند. 

از حضرت صادق علیه السلام منقول استکه حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله و سلّم نهى فرمود از انگشتر کردن در انگشت شهادت و انگشت میان . 
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که انگشتر را ببند پائین انگشت برسانید. 
در روایتى وارد شده است که انگشتر بسر انگشتان کردن عمل قوم لوط است . 
در فقه الرضا علیه السلام مذکور است که در وقت انگشتر در دست کردن بگو:اَلّلهُمَّ سُمْنى بِسیماءِ اْلایمانِ وَاخْتمْ لى بِخَیْرٍ وَاجْعَلْ عاقِبَتى اِلى خَیْرِ اِنّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ اْلاَکْرَمُ و ابن طاوس علیه الرحمه روایتکرده است که ایندعا بخواند اَلّلهُمَّ سُومِنى بسیماءِ الاِیْمانِ وَ تَوِّجنى بِتاجِ الْکَرامَةِ وَقَلِّدْنى حَبْلَ اْلاِسلا مِ وَلا تَخْلَعْ رِبْقَةَ اْلایم انِ مِنْ عُنُقىِ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضیلت صلوات بر حضرت زهرا (س)

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: ای فاطمه ، هرکس برتو صلوات بفرستد خداوند اورا مورد امرزش خویش قرار می دهد ودر هر کجای بهشت که من باشم او را به من ملحق خواهد ساخت.

 ((اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک))

خداوندا درود بفرست برفاطمه(س) وپدر بزرگوارش وهمسرگرامی اش وفرزندان عزیزش و ان رازی که در وجودش به ودیعه نهادی( گویا: مراد حضرت صاحب الزمان (ع) هستند) به تعداد انچه دانش تو بر ان احاطه دارد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خداوند بهترین یار و نگهبان‏

برخی از محدّثین و مورّخین در کتاب‏های خود آورده‏اند:
پس از آن که سخن‏چینی بسیاری توسّط دنیاپرستان و ریاست‏طلبان، بر علیه امام علیّ هادی علیه السلام نزد متوکّل عبّاسی آشکار شد؛ و آن‏ها افزودند که آن حضرت در منزلش برای جذب اقشار مختلف نامه برای افراد می‏فرستد و اسلحه جمع کرده‏اند تا بر علیه حکومت شورش و قیام کنند.
متوکّل چند نفر از تُرک‏های کُرد را مسلّحانه مأمور کرد تا شبانه، به منزل حضرت حمله کنند و آن حضرت را پس از شکنجه در هر حالی که باشد، نزد متوکّل احضارش کنند.
هنگامی که مأمورین داخل منزل امام علیه السلام هجوم آوردند، متوجّه شدند که حضرت در یک اتاق روی زمین نشسته و لباسی پشمین و خشن بر تن کرده و مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال می‏باشد و نیز قرآن تلاوت می‏کند.
پس طبق دستور خلیفه، حضرت را در همان حالت دست‏گیر کرده و نزد متوکّل آوردند و اظهار داشتند: چیزی در منزل او نیافتیم به جز آن که با چنین حالتی مشغول دعا و مناجات و تلاوت قرآن بود.
همین که متوکّل چشمش به جمال نورانی و باعظمت آن حضرت افتاد، بی‏اختیار از جای خود برخاست و حضرت را محترمانه کنار خود نشانید.
و چون مشغول مِی‏گساری بود، ظرف شراب را به حضرت تعارف کرد، امام علیه السلام فرمود: هنوز گوشت و پوست من آلوده به آن نگشته است، مرا از این کار معاف بدار.
متوکّل گفت: چند شعری برایم بخوان و مجلس ما را به وسیله اشعار خود گرم بکن.
حضرت سلام اللّه علیه، به ناچار چند شعری پیرامون بی‏وفائی دنیا و عذاب آخرت خواند؛ و متوکّل عبّاسی در همان حالت گریان شد و تمامی حاضران در مجلس نیز گریان شدند.
پس از آن، متوکّل از امام هادی علیه السلام عذرخواهی کرد و مقدار چهار هزار دینار تقدیم حضرت کرد؛ و سپس دستور داد تا ایشان را محترمانه به منزلش برسانند.** أعیان الشّیع،: ج 2، ص 38.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تقسیم گوسفند و طیّ‏ الارض‏

شخصی از اصحاب امام علیّ هادی علیه السلام - به نام اسحاق جلّاب (گلاب‏گیر) - حکایت کند:
روزی طبق دستور آن حضرت، تعداد بسیاری گوسفند خریداری کردم و سپس آن‏ها را در طویله‏ای بزرگ - که در گوشه‏ای از منزل ایشان بود - بردم.
پس از گذشت چند روز، امام علیه السلام مرا احضار نمود و به همراه یکدیگر وارد طویله شدیم و با کمک هم، گوسفندان را جدا و تقسیم می‏کردیم و برای هر کسی که مورد نظر حضرت بود علامتی را قرار می‏دادیم.
بعد از آن، تعدادی از آن گوسفندان را برای فرزندش و مادر او فرستاد، همچنین تعدادی دیگر از آن‏ها را برای اشخاصی که مورد نظر حضرت بودند، فرستاده شد.
سپس به محضر مبارک آن امام همام رفتم و اجازه خواستم تا به بغداد جهت زیارت و دیدار پدر و مادرم بروم؟
حضرت فرمود: فردا را که روز عرفه است صبر کن و نزد ما باش، بعد از آن به دیار خویش خواهی رفت.
پس طبق فرمان حضرت، روز عرفه را در خدمت امام هادی علیه السلام بودم، همچنین شب عید قربان را هم در منزل آن حضرت ماندم و چون هنگام سحر فرا رسید، نزد من آمد و اظهار نمود: ای اسحاق! بلند شو.
هنگامی که از خواب بلند شدم و چشم‏های خود را باز کردم، متوجّه شدم که در بغداد جلوی منزل پدرم می‏باشم.
پس وارد منزل شدم و بر پدرم سلام کردم و با وی دیداری تازه نمودم.
بعد از آن، چون دوستان و رفقایم به دیدار من آمدند، به آن‏ها گفتم: من روز عرفه را در شهر سامراء سپری کردم؛ و اکنون روز قربان را در بغداد نزد شماها هستم.** اصول کافی: ج 1،ص 498، ح 3، اختصاص شیخ مفید: ص 325، إثبات الهداة: ج 3، ص 360، ح 6، مدینةالمعاجز: ج 7، ص 423، ح 2425.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰