برخی از محدّثین و مورّخین در کتابهای خود آوردهاند:
پس از آن که سخنچینی بسیاری توسّط دنیاپرستان و ریاستطلبان، بر علیه امام علیّ هادی علیه السلام نزد متوکّل عبّاسی آشکار شد؛ و آنها افزودند که آن حضرت در منزلش برای جذب اقشار مختلف نامه برای افراد میفرستد و اسلحه جمع کردهاند تا بر علیه حکومت شورش و قیام کنند.
متوکّل چند نفر از تُرکهای کُرد را مسلّحانه مأمور کرد تا شبانه، به منزل حضرت حمله کنند و آن حضرت را پس از شکنجه در هر حالی که باشد، نزد متوکّل احضارش کنند.
هنگامی که مأمورین داخل منزل امام علیه السلام هجوم آوردند، متوجّه شدند که حضرت در یک اتاق روی زمین نشسته و لباسی پشمین و خشن بر تن کرده و مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال میباشد و نیز قرآن تلاوت میکند.
پس طبق دستور خلیفه، حضرت را در همان حالت دستگیر کرده و نزد متوکّل آوردند و اظهار داشتند: چیزی در منزل او نیافتیم به جز آن که با چنین حالتی مشغول دعا و مناجات و تلاوت قرآن بود.
همین که متوکّل چشمش به جمال نورانی و باعظمت آن حضرت افتاد، بیاختیار از جای خود برخاست و حضرت را محترمانه کنار خود نشانید.
و چون مشغول مِیگساری بود، ظرف شراب را به حضرت تعارف کرد، امام علیه السلام فرمود: هنوز گوشت و پوست من آلوده به آن نگشته است، مرا از این کار معاف بدار.
متوکّل گفت: چند شعری برایم بخوان و مجلس ما را به وسیله اشعار خود گرم بکن.
حضرت سلام اللّه علیه، به ناچار چند شعری پیرامون بیوفائی دنیا و عذاب آخرت خواند؛ و متوکّل عبّاسی در همان حالت گریان شد و تمامی حاضران در مجلس نیز گریان شدند.
پس از آن، متوکّل از امام هادی علیه السلام عذرخواهی کرد و مقدار چهار هزار دینار تقدیم حضرت کرد؛ و سپس دستور داد تا ایشان را محترمانه به منزلش برسانند.** أعیان الشّیع،: ج 2، ص 38.
از حضورتان در مسیرا کمال تشکر را داریم.
امیدوارم بازهم شاهدحضورتان باشم.
اگر خواستید شما هم می توانید نویسنده و مدیر مسیرا شوید
پیروز باشید
یاعلی