سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

اسد الله الغالب

روزى در جنگ صفین به چهره خود نقاب زده و به صورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز می‌طلبید پس از آنکه گروهى از مبارزان شام را به خاک هلاکت افکند معاویه به عمرو عاص گفت: این شجاع قوی‌دل کیست؟عمرو گفت یا عبدالله ابن عباس است! و یا خود على است معاویه گفت چگونه میتوان تشخیص داد؟عمرو گفت: ابن عباس مرد شجاعى است ولى در مقابل حمله عمومى سپاه به این انبوهى نمیتواند مقاومت کند تمام سپاهیان را فرمان حمله بده. که از جاى بجنبند و به این جنگ جو حمله کنند اگر رو گردانید ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند على است زیرا على از تمام عرب اگر به مقابله‏اش برخیزند رو نمیگرداند چه رسد به سپاه تو. معاویه براى آزمایش فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد اما آن مبارز چون کوه آهنین در جاى خود ثابت و برقرار بود آنگاه فهمیدند که على علیه السلام است پیکار میکند لذا فرمان عقب نشینى دادند.وقتى صداى على علیه السلام در میدانهاى جنگ بلند می‌شد دل و زهره قهرمانان آب می‌گردید و لرزه بر ارکان وجود آنها می‌افتاد. در جنگهاى جمل و صفین غالب اوقات یک تنه خود را بر سپاهیان مخالف میزد و صفوف آنها را متلاشى کرده و پراکنده میساخت.به تصدیق دوست و دشمن على علیه السلام کرار غیر فرار و اسدالله الغالب و غالب کل غالب بود، زره آن حضرت که به منزله لباس جنگ او بود مانند پیشبندى فقط با چند حلقه در شانه‏هاى او به هم وصل میشد و به کلى فاقد قسمت پشت بود علت این امر را از وى سؤال کردند فرمود: من هرگز پشت به دشمن نخواهم نمود در این صورت احتیاجى به پشت بند زره ندارم. سعدى گوید: مردى که در مصاف زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان نکند پشت بر غزا در یکى از جنگها فرماندهان على علیه السلام از آن حضرت پرسیدند که اگر جنگ مغلوبه شد و صفوف ما از هم پاشیده شد ما بعدا شما را کجا پیدا کنیم خوبست قبلا نقطه الحاقى تعیین شود تا همه به آن نقطه گرد آیند. على علیه السلام فرمود شما مرا در هر کجا رها کنید من در همانجا خواهم بود و از جاى خود تکان نخواهم خورد.

منبع : سایت تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حضرت علی (ع) در حنین

پس از فتح مکه بود که به رسول خدا خبر رسید: قبیله هوازن و ثقیف و چندین طایفه دیگر با هم پیمان بسته اند که به مسلمانان شبیخون بزنند. پس از تحقیق معلوم شد که خبر صحیح بوده و آنها در تدارک حمله به سپاه اسلام هستند.پیامبر اسلام با سپاهی انبوه که شمارشان را دست کم دوازده هزار سپاهی نوشته اند برای دفاع از اسلام و مسلمین آماده جهاد شدند. پیش از این تعداد مسلمانان در هیچ جهادی این چنین فراوان و بسیار نبود و همین برخی از مسلمانان را مغرور می کرد تا پیروزی سپاه اسلام را از پیش حتمی قلمداد کنند و با تکبّر و غرور راه روند.بعضی از اشخاصی که در فتح مکه از ترس شمشیر، مسلمان شده بودند، در میان مسلمانان دیده می شدند که معاویه و پدرش ابوسفیان از آنها بودند. آن دو در حالی که برخی از آثار جاهلیت و بت پرستی را به همراه خود داشتند، مترصّد فرصتی بودند تا به نوعی زهر خود را بریزند و شکست خود را جبران کنند. بسیاری از مسلمانان نیز بر این امر واقف بوده و مراقب آنها بودند تادست از پا خطا نکنند.رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار بر استر سفیدش: «دُلدُل» پیشاپیش سپاه راه می پیمود تا این که در شب سه شنبه، دهم شوّال از سال دهم هجری به صحرای حُنین رسیدند.شب را تا نزدیکی های سحر منتظر ماندند و سحرگاهان در حالی که هوا هنوز تاریک بود، از بالای تپّه ها و کوه ها به وادی حنین سرازیر شدند. غافل از این که جنگجویان هوازن از پیش در درّه ها و تنگناها و پیچ و خم های دشت حُنین جا گرفته و پنهان شده بودند.آنها ناگهان بر مسلمانان حمله ور شدند و از هر گوشه و کناری شمشیر به دست سر برآوردند و به جان مسلمانان افتادند. پیش از همه سواران بنی سُلیم که فرماندهشان خالد بن ولید بود به پیروی از فرماندهشان خالد پا به فرار گذاشتند و بی درنگ از معرکه گریختند. به دنبال آنها اهل مکه مانند معاویه و پدرش ابوسفیان فرار کردند. دیگران نیز به پیروی از آنها دسته دسته از میدان، گریزان شدند تا آنجا که تنها ده مرد با پیامبر ماندند. یکی از آنها أیمن پسر أمّ ایمن بود که تا پای جان پایداری کرد تا به شهادت رسید و نُه نفر دیگر همگی از بنی هاشم بودند که حضور حضرت علی علیه السلام در این میان چشم گیرتر از همه بود.حضرت مرتضی علی علیه السلام با این که پرچم اسلام را نیز همچنان برافراشته نگهداشته بود، به همراه هشت تن از عمو و عموزاده هایش از پیامبر دفاع می کردند و هر خطری را که آن حضرت را تهدید می کرد، به جان می خریدند تا به حضرت حبیب اللّه صلی الله علیه و آله جسارتی نشود.رسول خدا صلی الله علیه و آله راسخ تر و مقاوم تر از همه در میدان جهاد همچنان ثابت قدم بود. با فرار مسلمانان هرگز در سیمای حضرتش هراسی دیده نشد. آن حضرت با صدای بلند می گفت((مردم! کجا می گریزید؟ بیایید و باز گردید که منم پیامبر خدا و منم محمّد بن عبداللّه )) و به عموی خود عبّاس که صدایی بس بلند و رسا داشت، دستور داد ((فریاد کن: ای گروه انصار! ای اصحاب درخت خار! ای اصحاب سوره بقره! کجا می روید؟ برگردید!)) از آن طرف ابوسفیان بن حرب بود که از میدان گریخته و با اعوان و انصار خود از معرکه دور شده بود، زبان به شماتت گشوده بود و با شادی و خرّمی فریاد می کرد((این فراریان تا لب دریا می گریزند و هرگزبرنمی گردند.)) و یکی از همقطارانش نیز می گفت: «امروز جادوگری باطل شد!» و دیگری که پدرش در جنگ اُحُد به دست حضرت علی علیه السلام به درک واصل شده بود، با بی شرمی می گفت: ((امروز خون پدرم را می گیرم، امروز محمّد را می کشم!))
با همه این حرف ها پایداری و رشادت های شگفت انگیز آن ده مرد مقاوم که در کنار خود چندین شیرزن را نیز می دیدند از سر اضطرار دست به خنجر و شمشیر برده اند، بالاخره محاصره دشمن را شکست و پیروزی را که چند ساعتی از مسلمانان رخ پوشانده بود، دوباره به سپاه اسلام برگردانید.
آری امدادهای غیبی به داد مسلمانان رسید و فوج فرشتگان دور و برِ حضرت حبیب اللّه صلی الله علیه و آله را چنان گرفتند که همه فراریان دسته دسته باز گشتند و جنگ دیگر باره به سختی در میان سپاه کفر و اسلام درگرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدند که با آرامشی کامل و تمام می گوید: «اَلاْآنَ حَمِی الْوَطیسُ / تنور تازه دارد داغ می شود.» و چنین رجز می خواند:
اَنَا النَّبِی لاکذِبْ * اَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ (من پیامبری هستم که جای انکار ندارد / من پسر عبدالمطّلب هستم.سرداری از سپاه کفر، سوار بر شتری سرخ موی با نیزه ای دراز در دست به آوردگاه آمد که سپاهی گران و سنگین را نیز پشت سر خود داشت. وی با رجزخوانی خود را ابوجرول می نامید و مسلمانان را تهدید می کرد که اینک کار جنگ را یکسره خواهم کرد!اسداللّه غالب؛ علی بن ابی طالب پا پیش گذاشت و با ضربتی که به ران شترش زد، او را از بالای شتر به زمین انداخت و سپس با ضربتی دیگر کار او را ساخت. با کشته شدن او لشکر شرک متلاشی شد ومشرکان مثل گلّه های روباه پا به فرار گذاشتند و مسلمانان فراری هم فراهم گشتند و با صفوفی فشرده تر در مقابل دشمن به مقاومت ایستادند.علی علیه السلام در حماسه حُنین به تنهایی چهل نفر از جنگجویان کفر را کشت تا شش هزار نفر از مشرکان، اسیر مسلمانان شدند و دیگران هم به مناطق دوری چون طائف و نخله گریختند. و آنان که پیشتر در حماسه اُحُدشجاعت ها و رشادت های علی علیه السلام را دیده بودند، به یاد آوردند که آری:  
در اُحُد جبریل گفتا از زبان کردگار  لافتی الاّ علی، لاسیف الاّ ذوالفقار.


منبع  
 www.hawzah.net

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضیلت سوره یاسین

در فضیلت این سوره از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره «یس» را قرائت نماید مانند آن است که ده بار قرآن را ختم نماید ایشان همچنین فرمودند: هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید و اجری همانند 12 ختم قرآن به او خواهد داد و اگر برای مریض در شرف مرگی خوانده شود، به تعداد حروف این سوره 10 فرشته  نزد او به صف شده و برای او استغفار کرده و شاهد قبض روحش بوده و جنازه اش را تشییع. می کنند و بر او نماز گزارده و شاهد دفنش هستند.از ابی بصیر روایت شده که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: براستی برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یاسین است هر کس آن را قبل از خواب یا در روز، قبل از آنکه شام شود بخواند در آن روز از محفوظین و بهره مندان باشد تا آنکه شام کند و هر کس در شب قبل از خواب آن را تلاوت کند خداوند بر وی 1000 فرشته بگمارد تا او را از شر بدی و هر شیطان رانده شدهو هر آسیب حفظ کنند و هر گاه در همان روز بمیرد خداوند او را وارد بهشت گرداند و 30 هزار فرشته هنگام غسلش گرد آیند و برای او طلب آمرزش کنند و با استغفار او را مشایعت و بدرقه نمایند تا کنار قبر، و چون او را به قبر برند آن فرشتگان جمله در قبر با وی درآیند و خدا را عبادت کنند و ثواب او را به مرده دهند و قبرش تا هر کجا که چشم ببیند فراخ گردد و از فشار قبر ایمن باشد و همیشه از قبرش تا آسمان نوری تابان باشد تا اینکه خداوند او را از قبر بیرون آرد و چون او را برانگیخت فرشتگان خدا با او هستند و بدرقه اش کنند و با وی به گفتگو پردازند و به رویش لبخند زنند و به هر خیر و نیکی مژده اش دهند تا او را از صراط و میزان بگذرانند و در پایگاه قربی او را بدارند که هیچ مخلوقی را جز مقربان و فرستادگان حق آن مقام و منزلت و قرب را باشد، و وی با پیامبران در آن درگاه نزد خدای تعالی باز ایستد و با غمخواران غم نخورد و با اندوهگینان اندوه نکشد و با زاری کنندگان زاری نکند. آنگاه خداوند تعالی گوید: ای بنده من شفاعت کن هر که را خواهی ،که شفاعت را درباره همه بپذیرم و حاجت بخواه که هر چه خواهی به تو دهم پس وی حاجت را از خدا بخواهد که برآورده شود و شفاعت کند که پذیرفته گردد و حساب او را چون دیگران نکشند و در آنجا چون دیگران بازداشت نشود و چون از زبونان و خوار شدگان زبون و خوار نگردد و به نکبت گناه و عمل زشتی که از او سر زده گرفتار نشود و برات آزادی او را سر گشاده بدو دهند تا اینکه از درگاه الهی به زیر آید و همه مردم از روی تعجب گویند: «سبحان الله» این بنده را حتی یک گناه نبود او از همدمان محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد شد. از جابر جعفی روایت شده که امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کس سوره یاسین را در عمر خود یک بار بخواند خداوند به شماره تمام آفریده هایش در این جهان و آن جهان و آنچه در آسمان است به عد هر یک 2000 حسنه در نامه عملش ثبت فرماید و به همین مقدار از گناهان او محو سازد و دچار تنگدستی و زیان و بدهکاری و خانه خرابی نشود و بدبختی و دیوانگی نبیند و مبتلا به جذام و وسواس و دودلی و بیماری های مضر نگردد و خداوند سختی و دشواری مرگ را بر او آسان کند و خود متصدی و مباشر قبض روح او باشد و از جمله کسانی خواهد بود که خداوند فراخی زندگی او را به عهده گرفته و ضامن خوشحالی او هنگام مرگ گردیده و خشنودیش را آخرت تضمین کرده و همه فرشتگان آسمان و زمین را خطاب فرموده که من از بنده راضی هستم پس برای او آمرزش بطلبید.

آثار دهگانه قرائت سوره یس:

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است: هر که آن را قرائت کند:

1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛

2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛

3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛

4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛

 5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛

6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛

7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛

8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛

9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛

10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند.

شخصی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کرد: بفرمایید وقتی چیزی یا کسی گم می شود چه باید بکنم؟ حضرت فرمودند: دو رکعت نماز بخوان و در هر دو رکعت بعد از حمد «یس» بخوان و بعد از آن بگو: یا هادی الضالّهِ رُدَّ عَلَیَّ ضالَّتی» ای هدایت کننده گمشدگان، گمشده ام را به من برگردان. شخص می گوید: من این کار را کردم و بعد از مدتی خداوند گمشده ام را به من برگرداند. در کتاب المصباح امده: هر کس سوره «یس» را با خود همراه داشته باشد از چشم زخم و از شر جنیان در امان بوده و خواب های خوش می بیند. اگر می خواهید قلبی نیرومند و ذهنی قدرتمند داشته باشید به سخن امام صادق علیه السلام عمل کنید که فرمود: هر کس در نهم شعبان سوره «یس» را با گلاب و زعفران نوشته و بنوشد در حفظ و امان خواهد بود و قلبش نیرومند و ذهنش قوی می گردد. در حاشیه زادالمعاد علامه مجلسی آمده جهت دیدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در خواب، سه شب و هر شب سی مرتبه «آیه 42 یس» را بخواند. جهت رفع فقر هر بامداد «آیه 68 یس» را قرائت کند. از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس سوره یس را نوشته و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور و یقین و برکت و رحمت را وارد کرده است و هر گونه دردی را از او دور می کند. یکی از برزگان و عارفان می گوید: سوره یاسین را بسیار می خواندم و هر حاجتی که داشتم به تلاوت این سوره به این شکل مداومت می نمودم. در سوره یس هفت «مبین» وجود دارد؛ به هر مبین که رسیدی این دعا را 3مرتبه بخوان: «بسم الله الرحمن الرحیم، سبحان المنفّس عن کل مدیون، سبحان المفرج عن کل محزون، سبحان الناصر عن کل مظلوم، سبحان المخلص عن کل مسجون، سبحان من جعل خزائنه بین الکاف و النون، سبحان انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون، سبحان الذی بیده ملکوت کل شی و الیه ترجعون.»  از حضرت سلمان فارسی رحمة الله روایت شده اگر کسی ده روز بعد از نماز صبح قبل از سخن گفتن با کسی، سوره یس را بخواند و این دعا را قبل از تلاوت سوره مزبور ده مرتبه بخواند بعد سوره را بخواند هر حاجتی را که بخواهد انجام شود. انشاءالله زیرا که اسم اعظم خداوندی در این دعا است ودعا است: «بسم الله الرحمن الرحیم، یا قدیم یا دائم یا حی و یا قیوم یا فرد و یا وتر یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد و صلی الله علی محمد و اله اجمعین برحمتک یا ارحم الراحمین.» کسی که می خواهد مشکلش حل شود شب جمعه، چهار رکعت نماز بخواند و به این ترتیب که می آید: در رکعت اول: بعد از سوره «حمد» سوره «یس» را بخواند و سپس به رکوع رود و هنگامی که سر از رکوع بر می دارد صد مرتبه این ذکر را بگوید«واذا سلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون» (بقره، 186). در رکعت دوم: حمد را دو مرتبه، سوره «یس» را یک مرتبه بخواند و بعد از آن قنوت را بجای آورد و به رکوع رفته و پس از سر برداشتن از رکوع همان ذکر (بقره، آیه 186) را صد مرتبه تکرار کند و به سجده رود و پس از دو سجده تشهد را بخواند اما بدون سلام برخیزد مثل کاری که در نماط طهر انجام می دهد. در رکعت سوم: «حمد» را سه مرتبه و «یس» را یک بار و رکوع را بجای آورد و پس از سربرداشتن از رکوع این ذکر را صد مرتبه بگوید: «فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم»(بقره، آیه 137). در رکعت چهارم: حمد را چهار مرتبه بخواند و «یس»را یکبار بخواند و بعد از رکوع بگو: «یا ربِّ إدْفَعْ عَنّی الضُّرَّ وَ انْتَ اَرْحَمُ الراحِمینْ» . پس از دو سجده و تشهد و سلام به سجده برود و پیشانی را برزمین بگذارد و صد مرتبه این ذکر را بگوید: «استغفرالله» و بعد از آن گونه راست را بر زمین بگذارد و صد مرتبه بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» و بعد گونه چپ را بر زمین بگذارد و بگوید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس، 82) و پس از آن حاجت را بخواهد که انشاءالله برآورده خواهد شد. برای برآورده شدن جمیع حاجات و سایر مهمات مجرب است به هر نیت که باشد سه نوبت سوره «یس» بخواند و هر نوبت که می خواند احتیاط می کند هرگاه به لفظ مبین می رسد یک انگشت خود را را گره می کند بعد از آنکه سوره را تمام کرد سه نوبت این دعا را بخواند: «سبحان المفرج عن کل مهموم سبحان المنفس عن کل مدیون سبحان من جعل خزائنه بین الکاف و النون انّما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء و الیه ترجعون یا مفرج الهم فرج یا مفرج الهم فرج یا مفرج.» 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صلواتی دیگر

امام صادق  (علیه السلام ) فرمود: هر کس این صلوات را بر رسول خدا  (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرستد، گناهانش محو مى گردد و بر دشمنانش پیروز شود و روزى او زیاد مى گردد و در بهشت از رفقاى حضرت ختمى مرتبت محمد(صلى الله علیه و آله و سلم )خواهدبود((اللهم صل على محمد وآل محمد حتى لا یبقى صلوة اللهم بارک على محمد وآل محمد حتى لا یبقى برکة اللهم وسلم على محمد وآل محمد حتى لا یبقى سلام وارحم محمدا حتى لا یبقى رحمة ))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندکی در مورد مشورت

امام جعفر صادق (ع) از پدرانش نقل کرده است که پیامبر (ص) در وصیّتش به حضرت علىّ (ع) فرمود: یا على بر زنان، نماز جمعه و مسئولیت قضاوت، و طرف مشورت قرار گرفتن نیست. یا على، تندخویى ناپسند و اطاعت از زن موجب پشیمانى است. یا على، از جمله چیزهایى که نامبارک است زبان زنان است. ]زنانى که رعایت شئون اسلامى را نمی ‏نمایند امیرالمؤمنین (ع)دروصیّت به فرزندانشان محمّد بن حنفیّه فرموده است :آراى مردان را جمع کن، سپس آن رأیى را که به حقّ نزدیکتر است انتخاب کن و آرائى را که شک دارى رها کن . تا این که فرمود: کسى که به رأى خود عمل کند خودش را به خطر می ‏افکند و هر که آراى مختلف را مورد توجّه قرار دهد به راه هاى خطا و اشتباه پى می ‏برد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بگو دوستت دارم

امام صادق (ع) فرمود: زمانى که کسى را دوست دارى او را از این امر با خبر کن، زیرا باعث استوارى محبّت بین شما می ‏گردد. نصر بن قابوس گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: زمانى که یکى از برادرانت رادوست می ‏دارى او را از این دوستى آگاه کن، همان طور که حضرت ابراهیم (ع) گفت: «پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده می ‏کنى، خدا فرمود: آیا به [ زنده شدن مردگان ] اطمینان ندارى؟ ابراهیم پاسخ داد: ایمان دارم اما می ‏خواهم قلبم مطمئن شود.)) شخصى به امام باقر (ع) عرض کرد: من این مرد را دوست دارم، امام به او فرمود: او را از این امر با خبر کن، زیرا دوستى را پایدارتر و مهربانى را نیکوتر می ‏سازد. امام جعفر صادق (ع) فرمود: زمانى که کسى را دوست می ‏دارى به او بگو. امام صادق (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل فرموده است: هر گاه یکى از شما هم صحبت یا برادر ایمانی ‏اش را دوست می ‏دارد او را آگاه سازد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کراهت اخم کردن

امام باقر یا امام صادق (ع) فرمودند: اخم کردن بر مردم باعث دشمنى است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تاثیر صلوات

رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است ((من کان آخر کلامه الصلوة علىّ و على علىّ دخل الجنة)): هر که آخرین سخنش به(( هنگام مرگ )) صلوات بر من و على(علیهم السلام) باشد،داخل بهشت مى گردد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صلواتی از امیرالمومنین (ع) در روز جمعه

از امیرالمومنین على علیه السلام روایت شده است که :
((هر که هر روز سه بار، و در روز جمعه صد بار بگوید : صلوات الله وملائکته وانبیائه ورسله وحملة عرشه وجمیع خلقه على سیدنا محمد وآله و علیهم السلام ورحمه الله وبرکاته . صلوات فرستنده خواهد بود به صلوات تمام خلایق ، و در روز قیامت در زمره خواص آن حضرت ، مبعوث خواهد گردید. و آن حضرت ، دست او را گرفته ، با خود، داخل بهشت خواهد کرد.))


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگی دنیا در نظر پیغمبر (ص)

مرحوم علاّمه مجلسى رحمة اللّه تعالى علیه به نقل از یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام به نام محمّد بن سنان حکایت کند ازحضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم شنیدم که درجمع اصحاب خود مى فرمود: روزى شخصى به محضر مبارک محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله وارد شد، در حالى که حضرت روى حصیرى دراز کشیده بود و سر مبارک خود را بر بالشى از لیف خرما نهاده بود و استراحت مى کرد، همین که پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله ، متوجّه ورود آن شخص گردید، از جاى خویش بلند شد و نشست و خواست دستى بر صورت و بدن خود بکشد که آن شخص مشاهده کرد که حصیر بر بدن مبارک حضرت و نخ ‌هاى لیف بر صورت نورانیش اثر گذاشته است. با خود گفت : قیصر و کسرى روى پارچه هاى ابریشمى و مخمل مى خوابند و هنوز به این زندگى تشریفاتى که دارند راضى و قانع نیستند، ولى شما با این مقام والا و عظیم بر روى حصیر مى نشینى و بر لیف خرما مى خوابى؟! و چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، متوجّه افکار آن شخص شد، او را مخاطب قرار داد و فرمود: توجّه داشته باش که ما از آن ها بهتر و برتریم به خدا قسم ! ما با دنیا و اشیاء آن رابطه اى نداریم ، چون مَثَل ما در این دنیا همانند سواره اى است که بر درختى سایه دار عبور کند، سپس جهت استراحت کنار آن درخت فرود آید و زیر سایه اش بنشیند و چون به مقدار کافى استراحت کرد آن را رها کند و به دنبال مقصد خویش به راه افتد.    
1- بحارالا نوار: ج 16، ص 282، ح 129 



 
 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرگ ابراهیم و برداشتن سه سُنّت

امام موسى کاظم صلوات اللّه علیه حکایت فرماید: چون ابراهیم فرزند حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در سنین هیجده ماهگى در گذشت سه سُنّت و سیره براى مسلمان ها تحقّق یافت. هنگامى که ابراهیم قبض روح شد؛ خورشید گرفتگى پیدا کرد و کُسوف شد، مردم گفتندکسوفِ خورشید به جهت مرگ ابراهیم پسر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى باشد حضرت رسول با شنیدن چنین سخنى بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى  فرمود: گرفتگى خورشید و ماه دو نشانه از آیات الهى هستند که به دستور خداوند متعال واقع مى شوند و ارتباطى با مرگ یا حیات کسى ندارند پس هر زمانى که چنین علامت و حادثه اى رخ دهد نماز آیات بخوانید. و چون از منبر فرود آمد با جمعیّت نماز کسوف به جا آوردند بعد از آن خطاب به حضرت امیر المؤمنین علىّ علیه السلام کرد و فرمود: فرزندم ابراهیم را غسل ده و کفن کن تا آماده دفن او گردیم. پس هنگامى که خواستند ابراهیم را دفن کنند، مردم گفتند: رسول خدا به جهت غم و اندوهى که در مرگ فرزند خود دارد نماز میّت را فراموش کرده است ، وقتى سر و صداى مردم به گوش حضرت رسید از جاى خود بر خاست و ایستاد سپس اظهار داشت : جبرئیل مرا بر گفتگوى شما آگاه نمود ولى چون خداوند متعال بر شما پنج نماز در پنج موقع واجب گردانده است ، به جاى هر نماز یک تکبیر براى اموات گفته مى شودآن امواتى که نماز بر آن ها واجب بوده باشد یعنى به حدّ بلوغ و تکلیف رسیده باشند. پس از آن فرمود: یا على! وارد قبر برو، و فرزندم ابراهیم را در لحد بگذار چون علىّ علیه السلام ، ابراهیم را درون قبر نهاد، مردم گفتند: دیگر نباید کسى فرزند خود را داخل قبر بگذارد چون رسول خدا صلوات اللّه علیه چنین نکرد در این هنگام نیز حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اگر کسى فرزند مرده خود را داخل قبر بگذارد حرام نیست  مشروط بر آن که مطمئن باشد که شیطان ایمان او را نگیرد و جزع و بى تابى نکند و کلماتى کفرآمیز بر زبان خود جارى ننماید. امام کاظم علیه السلام در پایان افزود: پس از این جریان مردم همه متفرّق شدند و رفتند. 
1-محاسن برقى : ص 313، ح 31

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولین نماز گذاران

علىّ بن ابراهیم قمىّ که یکى از روات و مفسّرین و از معتمدین مى باشد حکایت کند هنگامى که پیامبر خدا حضرت محمّد بن عبداللّه صلّى اللّه علیه و آله مدّت سى و سه سال از عمر مبارکش سپرى شد، در خواب صدایى را شنید و حسّ کرد که شخصى کنارش مى آید ومى گوید: یا رسول اللّه! همچنین در حال چوپانى ، بین کوه هاى مکّه حرکت مى نمود، ناگهان شخصى را دید که او را مخاطب قرار داده است و مى گوید: یارسول اللّه! حضرت اظهار داشت : تو کیستى ؟ آن شخص پاسخ داد: من جبرئیل هستم ،خداوند مرا نزد تو فرستاده است تا آن که تو را به عنوان رسول و پیامبر خود برگزیند. حضرت این موضوع را پنهان داشت تا زمانى که جبرئیل مقدارى آب از آسمان آورد و گفت : اى محمّد! با این آب وضو بگیرو کیفیّت آن را در شستن صورت و دست ها از آرنج تا انگشتان ومسح سر و پاها، همچنین رکوع و سجود را به حضرت تعلیم داد. پس از آن ، علىّ بن ابى طالب علیه السلام به محضر حضرت رسول صلوات اللّه علیه وارد شد و او را در حالت خاصّى مشاهده کرد و چون مدّت چهل سال از عمر مبارکش گذشته بود، علىّ علیه السلام حضرت را در آن حالت دید اظهار داشت : یا اباالقاسم ! این چه عملى است که انجام مى دهى ؟ حضرت فرمود: این نمازى است که خداوند متعال مرا بر آن دستور داده است. پس در همان لحظه علىّ علیه السلام در کنار حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، براى انجام نماز ایستاد. سپس خدیجه سلام اللّه علیها، نیز اسلام آورد و با آن دو ایستاد و نماز بجاى آورد. مدّتى بدین منوال گذشت و آن سه نفر هر روز با هم نماز مى خواندند، تا آن که روزى ابوطالب به همراه جعفر وارد شد و دید حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام و خدیجه سلام اللّه علیها در حال انجام نماز هستند. ابوطالب به جعفر گفت : کنار آن ها بایست و با ایشان نماز بگذار وجعفر با ایشان مشغول خواندن نماز شد.

1- بحار الا نوار: ج 18، ص 194، ح 30 و ص 184، ح 14

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

12 درهم بابرکت!

مردى حضور رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آلهآمد وچون متوجّه شد که پیراهن حضرت کهنه و پاره مى باشد، مبلغ دوازده درهم به آن حضرت داد. حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله به علىّ علیه السلام فرمود: این درهم ها را بگیر و پیراهنى مناسب براى من خریدارى نما. علىّ علیه السلام مى فرماید: پول ها را گرفتم و روانه بازار شدم و پیراهنى به دوازده درهم خریده و نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آوردم. حضرت نگاهى به آن پیراهن انداخت و اظهار داشت : اگر این پیراهن را عوض کنى و فروشنده پس بگیرد، بهتر است. به همین جهت نزد فروشنده برگشتم و گفتم : رسول اللّه این پیراهن را دوست نداشت ، اگر ممکن است آن را پس بگیر، فروشنده هم پیراهن را تحویل گرفت و پول ها را برگرداند و چون پول ها را خدمت آن حضرت آوردم ، با یکدیگر روانه بازار شدیم تا پیراهنى مطابق میل خود خریدارى نماید. در مسیر راه کنیزکى را دیدیم که کنارى نشسته و گریه مى کند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، علّت گریه او را جویا شد؟ کنیز گفت : خانواده ام چهار درهم به من داد که براى ایشان چیزى خریدارى کنم ؛ ولیکن آن ها را گم کرده ام و جرات برگشتن به منزل راندارم. در این هنگام حضرت چهار درهم به کنیز داد و فرمود: به خانه ات برگرد. سپس به بازار رفتیم و حضرت پیراهنى را به چهار درهم خرید و چون آن را پوشید خدا را شکر نمود. وقتى به سمت منزل مراجعت کردیم ، در بین راه مرد برهنه اى را دیدیم که مى گفت : هر کس مرا بپوشاند، خداوند او را از لباس هاى بهشتى بپوشاند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، پیراهن خریدارى شده را از بدن خود در آورد و به آن مرد برهنه پوشانید، سپس به بازار برگشتیم و حضرت پیراهنى دیگر به همان مبلغ خریدارى کرد و پوشید و شکر خدا را نمود، و چون به طرف منزل مراجعت کردیم ، هنوز آن کنیزک در جاى خود نشسته بود. حضرت رسول به او فرمود: چرا به منزلت نرفته اى ؟ کنیز پاسخ داد: مى ترسم مرا کتک بزنند، حضرت فرمود: همراه من بیا تا به منزلتان برویم. پس حرکت کردیم و چون به منزل رسیدیم ، پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله جلوى درب منزل ایستاد و اظهار داشت : ((السّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهلَ الدّار. کسى جواب نداد، حضرت دومرتبه سلام کرد و باز جوابى نشنید و چون مرتبه سوّم سلام بر اهل منزل داد، از درون منزل جواب آمد وَ عَلَیْکَ السّلامُ یا رَسُول اللّه ورحمة اللّه و برکاته رسول خدا فرمود: چرا در مرحله اوّل و دوّم جواب سلام مرا ندادید؟ در پاسخ اظهار داشتند: چون سلام شما را شنیدیم دوست داشتیم که صداى شما را بیشتر بشنویم. پس از آن پیامبر خدا اظهار داشت : این کنیز شما در آمدن به منزل قدرى تاخیر داشته است  از شما مى خواهم او را شکنجه نکنید. اهل منزل گفتند: اى رسول خدا  به جهت قدوم مبارک شما او را آزاد کردیم. امام علىّ علیه السلام افزود: چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، چنین دید فرمود: شکر خدا را که چه برکتى در این دوازده درهم قرار داد که دو برهنه پوشیده گشتند ویک بنده آزاد شد.

 خصال شیخ صدوق : ص 490، ح 69، أ مالى صدوق : ص 197، ح 5، حلیة الا برار: ج 1، ص 200، بحارالا نوار: ج 16، ص 214.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گروهى در قیامت حیوانهاى مختلفى هستند

از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده وقتى که معاذ از معنى این آیه((یوم ینفخ فى الصور فتاتون افواجا))(( در روز قیامت که صور دمیده مى شود دسته دسته مى آیید)) پرسید یعنى چه؟ حضرت فرمود:اى معاذ مطلب بزرگى را پرسش نمودى. پس اشک در چشم مبارک حضرت حلقه زد و فرمود: امت من در روز قیامت ده گروه مى شوند که البته خداوند این ده گروه را از جمله مسلمین جدا مى کند و صورتشان را تغییر مى دهد: عده اى به شکل میمون، بعضى به صورت خوک، پاره اى دست و پا بریده برخى کور و گروهى گنگ و کرند. و طایفه اى وارد محشر مى شوند در حالیکه زبانشان را مى جوند و چرک از دهان آنها بیرون مى آید و اهل محشر از گند و بوى آنها در زحمتند. و عده اى برعکس و وارونه سرنگون وارد محشر مى شوند و به همان حال آنها را عذاب مى برند. وعده اى به شاخه اى از آتش آویخته شده اند. و دسته اى بوى بد آنها از مردار بیشتر است. و دسته دیگر لباسهائى از قطران است بر آنها پوشانیده باشند که به پوستهایشان چسبیده باشد.پرسید اینها چه کسانى هستند؟ فرمود: آن کسى که صورت میمون وارد محشر مى شود، نمام یعنى سخن چین و آن کسى است که میان دو نفر را به هم مى زند و سخن هریک را که درباره دیگرى گفته براى او خبر برد. آنکه به شکل خوک مى آید خورنده مال حرام است، کسى که مثلا در کسبش ‍ کم فروشى کرده، غش در معامله کرده و مال مردم را خورده. و آنکه سرنگون است کسى است که رباخوارى کرده. و آنکس که زبانش را مى جود و چرک از دهانش بیرون مى آید، عالم بى عمل مى باشد. هر عالمى است که کردارش غیر از گفتارش باشد. موعظه خوب مى کند اما در عمل به گل فرو رفته و دیگران از سخنانش بهره برده اند اما خود بدبختش بى عمل بوده. این است که زبانشان را مى جوند و حسرت مى خورند. آنکه دست و پا بریده وارد محشر مى شود، آزار رساننده به همسایه است. فرمود: آن کسى که کور وارد محشر مى شود، حاکم جور و ناحق است که حکم به ناحق کرده. و اما گنگ و کر آنها هستند که خود پسندند، یعنى عجب دارند، خودپسند و خودخواه کر و گنگ وارد محشر مى شود. و آن را که به شاخه اى از آتش مى بندند، کسانى هستند که در دنیا نزد سلاطین غمازى و سعایت مى کردند و اسباب زحمت مردم و آزار رساندن به آنها را فراهم مى کردند. و آنهائیکه از مردار گندتر و بدتر هستند کسانى هستند که در شهوات و لذت هاى حرام برخوردار بوده اند و حق واجب الهى را که در مال آنها بود نمى دادند. و آنهائیکه پیراهن هاى آتشین بر آنها پوشانده مى شد، پس تکبرکنندگان و فخر و نازکنندگان هستند. و در حدیث دیگر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شد: کسانى که دو میخ از آتش در چشم آنهاست کسانى هستند که چشم خود را از حرام پر مى کردند.

 ((یوم ینفخ فى الصور فتاتون افواجا))سوره نبا ایه 19




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بدن تازه مرحوم کلینی(ره)

قبر شریف مرحوم کلینى رحمه الله علیه صاحب کافى در بغداد سر پل قرار دارد وقتى یکى از حکام جور به فکر افتاد که قبر حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) را خراب کند، تا کسى به زیارت کاظمین نرود، وزیرش که در باطن شیعه بود، متحیر ماند چه کند نمى تواند حرفى بزند، چون اگر بفهمند شیعه است جانش در خطر است، همینطور که مى آمدند، سر پل رسیدند وزیر گفت: اینجا قبر یکى از علماى این مذهب است و از نمایندگان موسى بن جعفر (ع)مى باشد، اینها مى گویند: جسد این شخص تازه است و نمى پوسد، اگر دیدى راست مى گویند، صلاح نیست دست به قبر موسى بن جعفر(ع) بزنى. حاکم پذیرفت و فورا امر کرد قبر کلینى را نبش کردند، دیدند جسد ایشان تر و تازه است و از آن عجیب تر اینکه طفل کوچک شیرخوارى هم پهلوى او مى باشد که جسدش تازه است معلوم نیست آیا بچه خود آن بزرگوار بوده یا از دیگرى بوده، هرچه هست ببینید حیات چه مى کند .((با خدا بودن چه مى کند)) اگر کسى متصل به معدن حیات شد او هم برخوردار مى گردد، البته آل محمد  صلوات الله علیهم اجمعین  معدن هر خیرى هستند، از آثار همین حیات است معجزاتى که از قبور مطهر ایشان و امامزادگان و علماى حقه مشاهده مى شود زیرا جسد آنها هم حیات دارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صورت زیبا اعمال خوبش بود

در کتاب اربعین سید عظیم الشان قاضى سعید قمى منقول است که از شیخ بهائى نقل مى فرماید که فرمود: رفیقى در قبرستان اصفهان داشتم که همیشه بر سر مقبره اى مشغول عبادت بود و شبها گاهى به دیدنش مى رفتم، روزى از او سؤال کردم از عجائب قبرستان چه دیده اى؟عرض کرد: روز قبل در قبرستان جنازه اى را آوردند و در این گوشه دفن کردند و رفتند، هنگام غروب بوى گندى بلند شد و مرا ناراحت کرد، چنین بوى گندى در تمام عمرم استشمام نکرده بودم. ناگاه هیکل موحشه و مظلمه اى همانند سگ دیدم که بوى گند از او بود، این صورت نزدیک شد تا بر سر آن قبر ناپدید گردید، مقدارى گذشت بوى عطرى بلند شد که در مدت عمرم چنین بوى خوش نشنیده بودم در این هنگام صورت زیبا و دلربائى آمد و بر سر همان قبر محو شد((اینها عجائب عالم ملکوت است که به این صورت ها ظاهر مى شود))، مقدارى گذشت دیدم صورت زیبائى از قبر بیرون آمد ولى زخم خورده و خون آلود است .گفتم: پروردگارا به من بفهمان این دو صورت چه بود؟ به من فهماندند که آن صورت زیبا اعمال نیکویش بود و آن هیکل موحشه کارهاى بدش و چون افعال زشتش بیشتر بود در قبر انیس همان است تا وقتى که پاک شود و نوبت صورت زیبا برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نمی دانم مورد قبول است یا نه!!!

امام على (علیه السلام) بسیار صدقه مى داد و به مستمندان کمک مالى مى کرد.شخصى به آن حضرت عرض کرد: کم تصدق الا تمسک!چقدر زیاد صدقه مى دهى، آیا چیزى براى خود نگه نمى دارى؟ امام على (علیه السلام) در پاسخ فرمود: آرى به خدا سوگند، اگر بدانم که خداوند انجام یک واجب  و انجام یک وظیفه  را قبول مى کند، از زیاده روى در انفاق خوددارى مى کردم، ولى نمى دانم که آیا این کارهاى من مورد قبول خداوند هست یا نه؟ چون نمى دانم، آنقدر مى دهم تا بلکه یکى از آنها قبول گردد. به این ترتیب امام على (علیه السلام) با کمال تواضع، به قبولى اعمال توجه داشت، یعنى کیفیت را مورد توجه قرار مى داد نه زیادى و کمیت را، و از این رهگذر مى آموزیم که باید کارهایمان را با اخلاص و شرائط قبولى انجام دهیم تا در پیشگاه خدا قبول گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به هر سو رو کنی همان سو خداست

در عصر خلافت ابوبکر بود، گروهى از مسیحیان به سرپرستى اسقف و عالم بلند پایه خود به مدینه آمدند، جویاى خلیفه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شدند، مردم ابوبکر را معرفى کردند، آنها نزد ابوبکر رفته و سؤالاتى مطرح نمودند، ابوبکر براى گرفتن پاسخ صحیح، آنها را به محضر امام على (علیه السلام) فرستاد، آنها نزد امام آمدند در میان سؤالات خود یکى از سؤالاتشان این بود: خدا در کجا است؟امام (علیه السلام) آتشى افروخت و سپس از آنها پرسید، روى آن به کدام طرف است ؟ آنها جواب دادند که همه طرف روی ان حساب مى شود وپشت و رو ندارد. امام (علیه السلام) فرمود: وقتى براى آتش که مصنوع خدا است، روى خاصى نیست آفریدگار آن که هیچ گونه شبیهى ندارد، بالاتر از آن است که پشت و رو داشته باشد، مشرق و مغرب از آن خداست به هر سو رو کنى، همان سو روى خداست و چیزى بر او پوشیده نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰