سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

۱۰۲ مطلب با موضوع «حکایات» ثبت شده است

پیر ابرو

حضرت حاج آقاى هاشمى زاده فرمودند:
اصفهان چهل بابا داشته که همه از اولیاء و از عجایب روزگار بودند البتّه از این چهل باباها هفت هشت تاى آنها را مى شناسیم که یکى هم ((بابا ابرو)) پیر ابرو بوده .
ایشان شخص عجیبى بوده و همیشه در قبرستان تخت فولاد شب و روزش ‍ را بسر مى برده و از عُباد و زُهاد و اغتاب و اوتاد و ریاضت کش ها بوده و ابروهایش بقدرى بلند بوده که روى چشمانش را مى گرفته و طریقه ارشاد و هدایت ایشان این بوده که گنه کاران و بزه کاران و شیّادان را خدمت ایشان در جمع خانه مى آوردند.
یک شب یا یک روز ابروهایش را بالا مى زده ، یک نگاهى به آنها مى کرده و آنها را عوض مى کرده و تصفیه و پاک و روحانى ومنقلب مى شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حاج اقا مجتهدی

((حاج آقاى هاشمى )) که خدارحمتش کند ایشان از دوستان مرحوم ((آشیخ جعفر مجتهدى )) رضوان اللّه تعالى علیه بود ایشان تعریف کردند:
ما یک روز مشهد با ((حاج آقا مجتهدى )) بودیم . و براى سوار شدن ماشین و تاکسى خالى سر خیابان ایستاده بودیم ،
اتفاقا یک تاکسى خالى آمد و جلوى ما ایستاد، آقاى مجتهدى یک نگاهى کرد بعد فرمود: خیر حواله نداریم توى این تاکسى سوار شویم ، تاکسى رفت .
دوباره یک تاکسى خالى دیگر آمد، به آن ایست دادم دوباره آقا فرمود: توى این هم حواله نداریم سوار شویم .
من توى دلم گفتم آخر تاکسى سوار شدن هم حواله مى خواهد؟!

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حزب اللهی تر از امیرالمومنین(ع)!!!

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 

من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم.
تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است.
تادر را باز کردم، اوه... چه شکلی! داخل اتاق رئیس رفتم
گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟
گفت نه!
گفتم: چطور با با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است؟!
گفت: آخه ما حزب اللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرجمع هستی!
حضرت امیر(ع) به زن های جوان سلام نمی کرد. گفتند: یا علی، رسول خدا(ص) سلام می کند تو چرا سلام نمی کنی؟!
گفت: رسول خدا(ص) سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم.می ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد؛ دل علی بلرزد.
دل علی می لرزد، تو خاطرت جمع است؟!!!!
بعضی ها خودشان را از امیرالمؤمنین(ع) حزب اللهی تر می دانند...


حاج آقای قرائتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من سزاوارترم

ابوالادیان می گوید: من در خدمت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) بودم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. روزی ایشان من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن، تا آن ها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز، باز داخل سامرا خواهی  شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ستاره ای درخشان

رسول خدا(ص) فرمود:

همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ ـ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود ـ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چادر حضرت زهرا(س)

ابن شهر آشوب و قطب راوندی روایت کرده اند که :
روزی حضرت علی علیه السلام که به پول احتیاج پیدا کرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه علیها السلام را که از جنس پشم بود نزد مردی یهودی به نام زید رهن گذاشت و قدری جو قرض گرفت . آن مرد یهودی چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد یهودی وقتی که وارد حجره شد نوری از آن چادر مشاهده کرد که تمام حجره ر روشن کره بود. زن وقتی که آن حالت عجیب را دید نزد شوهرش رفت و آنچه دیده بود نقل کرد. شوهرش از شنیدن آن حالت تعجب کرد. (چون فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه علیها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد که نور از چادر حضرت فاطمه علیها السلام آن بانوی عصمت است که مانند بدر منیر خانه را روشن کرده است . یهودی از مشاهده این حالت تعجبش زیادتر شد. پس آن دو به خانه خویشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند که همگی آنها از برکت شعاع (نور) چادر فاطمه علیها السلام به نور اسلام منور گردیدند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بخشش انار

روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. علی علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهراء جان ! چه میل داری تا برایت فراهم کنم ؟ گفت : من از شما چیزی نمی خواهم . حضرت علی علیه السلام اصرار کرد. فاطمه علیها السلام گفت : ای پسر عمو، پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن ، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.
علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه علیه السلام ، به حق من ، هر جه میل داری بگو تا برایت آماده کنم .
فاطمه علیها السلام گفت : اکنون که ما را سوگند دادی می گویم . اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است .

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تکه تکه کردن بدن امام جواد (ع) توسط مامون لعنه الله ونجات ان حضرت

ام‏الفضل ملعونه می‏گوید: «من دایم جهت امام جواد علیه‏ السلام شیطانی می‏کردم و مراقب او بودم و بسیار حسودی می‏کردم. به پدر خود می‏گفتم ولی پدرم می‏گفت: «تحمل کن که او فرزند پیغمبر است.» 
روزی نشسته بودم ناگاه دختری از درب خانه داخل شد و به من سلام کرد. گفتم: «تو چه کسی هستی؟» 

ادامه مطلب...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نورانی شدن چهره در برزخ

ثورى مى گوید: یک سال در مراسم حج ، مردى را دیدم که هنگام طواف تنها ذکر صلوات در راه مى گوید. در وقوف عرفات هم فقط به این ذکر اکتفا مى کند، در مدینه نیز تنها ذکرش صلوات بود.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صلوات

معاصر نورى در کتاب ((دارالسلام )) از شیخ احمد بن شیخ نقل کرده که : 
یکى از عارفین و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام ) نزد من آمد پاره اى از فضایل صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت او را بازگو کردم . 
او بسیار خوشحال شد و رفت . 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدن مقصود درخواب

از على - (علیه السلام ) - روایت شده است که :
هرکس بخواهد خدا در خوابش به او نماید آن چه خواهد، پیش از خوابیدن شش رکعت نماز بخواند در رکعت اول حمد یکبار، والشمس هفت بار و در رکعت دوم حمد یکبار، واللیل هفت بار و در رکعت سوم حمد یکبار، والضحى هفت بار و در رکعت چهارم حمد یکبار، الم نشرح هفت بار، و در رکعت پنجم حمد یکبار، والتین هفت بار، و در رکعت ششم حمد یکبار، انا انزلنا هفت بار و وقتى نماز را تمام کرد خدا را ثنا گوید و صلوات بر پیغمبرش فرستد و آن گاه گوید:
اللهم رب محمد ورب ابراهیم وموسى ورب اسحق ویعقوب ورب جبراییل ومیکاییل واسرافیل وعزراییل ومنزل التورات والانجیل والزبور والفرقان العظیم اءرنى فى منامى اللیلة ما اءنت اعلم به منى
اگر در شب یکم تا سوم خواب دید که بهتر وگرنه به هفتم نرسد که به مقصود رسد.(منبع یا مجیر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ترک نماز عصر

زمان رسول خدا (ص) بود، زنی در غیاب شوهرش زنا کرد، ولی پس از این عمل زشت، پشیمان شده، سخت ناراحت شد، در حالی که بسیار پریشان بود، در یکی از کوچه‏ های مدینه می‏گذشت و فریاد می‏زد: دلونی علی رسول اللّه: «مرا به رسول خدا (ص) راهنمائی کنید».
پیامبر (ص) او را دید، و از او پرسید: «چرا پریشان هستی و فریاد می‏زنی؟!».
او عرض کرد: در غیاب شوهرم، زنا کرده‏ ام، پس از مدتی دارای فرزند شدم، پس از تولد، او در میان سرکه داخل خمره گذاردم و سپس آن سرکه را فروختم (سه گناه بزرگ مرتکب شده‏ام:1- زنا کرده‏ام 2- کودک را کشته‏ ام 3- سرکه آنچنانی را فروخته‏ ام) فهل لی من توبة: «آیا توبه‏ام پذیرفته است؟!». 
رسول اکرم (ص) فرمود:
زنا کردی باید سنگسار شوی مرتکب قتل (کودک) شده‏ای که کیفرش، دوزخ است، سرکه آنچنانی را فروخته‏ ای و در نتیجه، گناه بزرگی کرده‏ ای، لکن ظننت انک ترکت صلوة العصر: «ولی گمانم آنست که نماز عصر را ترک کرده‏ ای» و بخاطر ترک نماز عصر و سهل‏انگاری در نماز، آنگونه منحرف شده‏ای که به چنین گناه بزرگی آلوده شده‏ای.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همنشین بد

در عصر پیامبر اسلام (ص) در میان مشرکان، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابی بود.
عقبه، آدم سخی و بلند نظر بود، هر زمان از مسافرت برمی‏گشت، سفره مفصلی ترتیب می‏داد و دوستان و بستگان را به مهمانی دعوت می‏کرد، و در عین آنکه در صف مشرکان بود، دوست می‏داشت که پیامبر اسلام (ص) را نیز مهمان خود کند.
درمراجعت از یکی از مسافرتها، سفره گسترده‏ای ترتیب داد و جمعی، از جمله پیامبر (ص) را دعوت کرد.
دعوت شدگان به خانه او آمدند، و کنار سفره غذا نشستند، پیامبر (ص) نیز وارد شد و کنار سفره نشست، ولی از غذا نخورد، و به عقبه فرمود: «من از غذای تو نمی‏خورم مگر اینکه به یکتائی خداوند، و رسالت من گواهی دهی».
عقبه، به یکتائی خدا و رسالت پیامبر(ص) گواهی داد و به این ترتیب قبول اسلام کرد.
این خبر به گوش دوست عقبه یعنی «ابی» رسید، او نزد عقبه آمد و به وی اعتراض شدید کرد و حتی گفت: تو از جاده حق منحرف شده‏ای .
عقبه گفت: من منحرف نشده‏ام، ولی مردی بر من وارد شد و حاضر نبود از غذایم بخورد جز اینکه به یکتائی خدا و رسالت او گواهی بدهم، من از این، شرم داشتم که او سر سفره من بنشیند ولی غذا نخورده برخیزد.
ابی گفت من از تو خشنود نمی‏شوم مگر اینکه در برابر محمد(ص) بایستی و او را توهین کنی و...
عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف کافران شرکت نمود و در همان جنگ به هلاکت رسید.
دوست ناباب او «ابی» نیز در سال بعد در جنگ احد در صف کافران بود و بدست رزم‏آوران اسلام کشته شد.
آیات 27 و 28 و 29 سوره فرقان در مورد این جریان نازل گردید، و وضع بد عقبه را در روز قیامت، که بر اثر همنشینی با دوست بد، آنچنان منحرف گردید، منعکس نمود و به همه مسلمانان هشدار داد که مراقب باشند و افراد منحرف را به دوستی نگیرند، که در آیه 28 سوره فرقان چنین آمده که در روز قیامت می‏گوید: 
یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً: «ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود، انتخاب نکرده بودم».
تا توانی میگریز از یار بد 
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای (سبحان الله )

شخصی از عمربن خطاب پرسید: تفسیر کلمه «سبحان اللّه» چیست؟
عمر گفت: در این باغ (اشاره به باغی که در آنجا بود) مردی هست که وقتی سئوال کنی، پاسخ می‏دهد، و وقتی سکوت کنی، آغاز به سخن (در راه آموزش) می‏نماید، 
آن شخص، به باغ رفت و دید حضرت علی (ع) در باغ مشغول کار است، به حضورش رفت و عرض کرد: «معنی «سبحان اللّه» چیست؟
علی (ع) فرمود: سبحان اللّه، تعظیم مقام بلند و با عظمت خدا است، و منزه دانستن خدا است از آنچه که مشرکان می‏پندارند، و وقتی که بنده‏ای این کلمه را می‏گوید، همه فرشتگان بر او درود می‏فرستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ارزش نشر خاندان نبوت

صالح هروی گوید: شنیدم از حضرت رضا (ع) که فرمود: «خداوند رحمت کند بنده‏ای را که، امور و برنامه ما را زنده بدارد».
عرض کردم: «امور و برنامه شما را چگونه زنده بدارد؟!».
فرمود: «علوم ما را بیاموزد و سپس به دیگران آموزش دهد، زیرا وقتی مردم ارزشهای گفتار ما را بدانند، از ما پیروی می‏کنند».
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله)! از امام صادق (ع) برای ما نقل شده که فرمود:
من تعلم علماً لیماری به السفهاء او یباهی به العلماء اولیقبل بوجوه الناس الیه فهو فی النار.
: «هر کس علمی را بیاموزد تا بوسیله آن با افراد سفیه و کم عقل ، مجادله و ستیز نماید، یا بوسیله آن بر علماء، فخر بفروشد، یا بوسیله آن بزرگان مردم را متوجه خود سازد، چنین کسی در آتش دوزخ است».
(بنابراین طبق فرمایش جدتان امام صادق (ع) نباید علوم را در صور فوق به دیگران آموخت).
حضرت رضا (ع) فرمود: «جدم امام صادق (ع) درست فرمود».
ولی آیا می‏دانی که سفهاء (کم عقل‏ها) کیانند؟
عرض کردم: نه، نمی‏دانم ای فرزند رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله).
فرمود: «آنها قصه‏گوهای از مخالفطین ما هستند».
سپس فرمود: «آیا می‏دانی، علماء کیانند؟!».
عرض کردم: نه، ای فرزند رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله).
فرمود: «آنها علمای آل محمد (صلی اللّه علیه و آله) می‏باشند، که خداوند پیروی از آنها و مودت و دوستی آنها را واجب نموده است».
و بعد فرمود: «آیا می‏دانی معنی «تا مردم را به سوی خود متوجه کنند» یعنی چه؟
عرض کردم، نه، نمی‏دانم.
فرمود: سوگند به خدا منظور این است که کسی بدون حق، ادعای امامت کند، (و مردم را به سوی خود دعوت نماید) که چنین فردی اهل جهنم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ماجرای تیر اندازی فوق العاده امام باقر (ع)

هشام به حاکم مدینه دستور داد امام باقر(علیه السلام) و فرزندش جعفر بن محمد را روانه شام کند. امام ناگزیر همراه فرزند ارجمند خود مدینه را ترک گفته وارد دمشق شد. هشام براى اینکه عظمت ظاهرى خود را به رخ امام بکشد، و ضمنا به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازه ملاقات نداد! شاید هم در این سه روز در این فکر بود که چگونه با امام(علیه السلام) روبرو شود و چه طرحى بریزد که از موقعیت و مقام امام(علیه السلام) در انظار مردم کاسته شود؟!

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرگ عجیب مامون عباسی

مامون پس از دوران حکومت خود و انجام بی رحمانه ترین امور از جمله کشتار اعضای خاندان نبوی ؛ سرکوب قیام عای علوی و... سرانجام روزگار حکومت و زندگی اش در سال 218 ق به سر آمد و اجل او فرا رسید. ولی مرگ او نیز مانند تولدش منحصر به فرد بود!

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تولد قاتل امام رضا(ع)

مامون که پس از دعوت از امام رضا (ع) به خراسان برای جلوگیری از قیام های علیه خود، این امام را در سال 198 ق. مسموم و به شهادت رساند، بی شک این شقاوت و قساوت را از پدر (هارون الرشید) و مادر خود به ارث برده بود و ریشه ای این خباثت را باید از زمان انعقاد نطفه ی وی جست و جو کرد که ماجرایی خواندنی دارد.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰