سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

۶۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

اعجاز امام کاظم (ع)

مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:

" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."

گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"

فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "

گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "

گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود "

امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. "

سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم."

ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.

سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. "

من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نیروی بدنی حضرت علی (ع)

خالد بن ولید، على (ع ) را در زمین هاى خود دید، جسارتى به حضرت نمود، على (ع ) از اسب پیاده شد و خالد را به سمت آسیاى حارث بن کلده برد، سپس میله آهنى سنگ آسیا را در آورد و آن را مانند حلقه اى بر گردن خالد انداخت ، در این حال یاران و اطرافیان خالد ترسیدند و خالد نیز شروع به قسم دادن على نمود که مرا رها کن .

على (ع ) او را رها کرد و خالد در حالیکه میله آهنین مانند حلقه اى اطراف گردنش بود، نزد ابوبکر رفت .

ابوبکر به آهنگران دستور داد که حلقه آهنین را از اطراف گردن او باز کنند، آنها گفتند: میله آهنین فقط توسط آتش بریده مى شود و خالد طاقت و توان آتش گداخته را ندارد و مى میرد. میله آهنین در گردن خالد بود و مردم با دیدن آن مى خندیدند تا این که حضرت از سفر بازگشتند، مردم شفاعت خالد را نمودند، آن حضرت قبول کرده و حلقه آهنین را مثل خمیر قطعه قطعه کرد و بر زمین ریخت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رد شمس از حضرت علی (ع)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

پیغمبر اکرم (ص ) در منزل خود بود و على (ع ) هم حضور داشت ، همان دم جبرییل آمده وحى الهى آورد، رسول خدا سر مبارک خود را روى پاى على (ع ) گذاشت و سر برنداشت تا هنگامى که آفتاب غروب نمود، على (ع ) که نماز عصر را به جا نیاورده بود بى اندازه پریشان شد، زیرا نمى توانست سر پیغمبر را از روى زانوى خود بردارد و نمى توانست نماز را به طور معمول به جا آورد چاره اى نداشت جز این که همچنان که نشسته است یا اشاره رکوع و سجود را به عمل آورد.

پیامبر پس از آن که از آن حالت به خود آمد به على (ع ) فرمود: نماز عصرت قضا شد. عرض کرد: چاره اى جز این نداشتم زیرا حالت وحیى که براى شما پیش آمده بود، مرا از انجام وظیفه بازداشت .

رسول خدا(ص ) فرمود: اینک از خدا بخواه تا خورشید را به جاى اول برگرداند تا نمازت را به وقت خودش به جاى آورى ، زیرا خدا دعاى تو را مستجاب مى کند، براى این که از خدا و رسول او اطاعت کردى . على (ع ) حسب الاءمر از خدا چنان درخواستى کرد دعاى او مستجاب شد و خورشید به محلى آمد که بشود نماز عصر را خواند، على (ع ) نماز عصر را در وقت خود به جاى آورد، آن گاه خورشید غروب نمود. اسما گوید: سوگند به خدا هنگامى که خواست غروب کند صدایى اره مانند که بر چوب کشیده مى شود از آن به گوش ما رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سبب تاخیر در نماز عصر

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ابن بابویه در کتاب علل از حنان روایت کرده که گفت : به حضرت صادق (ع ) گفتم : به چه علت امیرالمؤ منین نماز عصر را (در وقت ظهر) ترک کرد؟ و با این که براى او واجب بود که نماز ظهر و عصر را باهم بخواند (چون مى دانست که وقت نماز عصر موفق به اداى آن نمى شود، شاید هم جهت دیگرى در نظر داشته ) که به تاخیر انداخت ؟

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نشان دادن بهشت وجهنم

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

اصحاب على (ع ) گفتند: یا امیرالمؤ منین ! اى کاش از آنچه که از پیغمبر به شما رسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟

فرمود: اگر یکى از عجایب مرا ببینید کافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و کاهن است ، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است .

گفتند: همه ما مى دانیم که تو وارث پیغمبرى ، و علم او به تو رسیده .

فرمود: علم عالم سخت و محکم است ، و جز مؤ منى که خدا قلبش را براى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش کرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد.

سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى که خدا به من داده ، نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پاک کننده

حب على بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب  ؛ دوستى على بن ابى طالب بدیها را میخورد (از بین می ‏برد) همچنان که آتش هیزم را میخورد (میسوزاند) .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حق

علماى عامه و خاصه به طرق مختلفه نقل کرده‏ اند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: على مع الحق و الحق مع على. (على همیشه همراه با حق بوده و حق هم با على است) .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حدیث سفینه

از ابن عباس و دیگران نقل شده است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مَثل اهل بیتى مَثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق ؛ مثل خاندان من داستان کشتى نوح است هر که سوار آن شد نجات یافت و هر که تخلف نمود غرق گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حدیث ثقلین

در کتب معتبره عامه و خاصه با اختلاف کمی در کلمات و الفاظ نقل شده است که هنگامی که رحلت رسول اکرم نزدیک شد فرمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لمن یفترقا حتى یردا على الحوض. (من در میان شما دو چیز بزرگ و وزین میگذارم کتاب خدا و عترتم را و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دعای بسیار مجرب برای رسیدن به حاجت

از شیخ بهاء الدین عاملی رسیده است که هر کس حاجتی دارد این دعا را شب جمعه ( پنج شنبه شب ) برچهل و یک دانه گندم بخواند وبر پشت بام بریزد تا مرغان بخورند اگر به حاجت نرسد به من بد بگویند.(لازم به ذکر است که نویسنده  مطلب خود بارها با خواندن این دعا به حاجت های تقر یبا محال خود رسیده. اگر مایل به خواندن بودید نزدیک به اذان مغرب وضو بسازید و سعی کنید گندم های سالم را انتخاب کنید وبا حضور قلب دعا رابخوانید که واقعا مجرب است.)

 

متن دعا:                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

لا اله الا الله بعونک وقدرتک لااله الا الله بحقک وحرمتک لااله الله فرجا فرجنی من امری فرجا ومخرجا ربنا یا ارحم الراحمین. به هر دانه گندم یک مرتبه خوانده شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حسرت فرهاد

از شیخ خیاط نقل کردند که: ایشان در عالم معنا فرهاد را می بیند وبه او می گوید توکه این همه عاشقی بلد بودی چرا عاشق خدا نشدی؟!! فرهاد درجواب شیخ می گوید:در زمان ما کسی نبود که به ما بگوید می توان عاشق خدا هم شد. ولی این را بدان شیخ که دراین دنیا من به شیرینم رسیدم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عاقبت

عاقبت خاک شود حسن جمال من وتو         خوب و بد میگذرد وای به حال من وتو

قرعه امروز به نام من وفردا دگری                می خورد تیر اجل برپر بال من و تو

مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی               گیرم ار کل جهان باشد از ان من وتو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توجیه جابر بارجعت پیامبر(ص)

جابر بن عبداللّه انصارى - آن پیرمرد صحابى که سلام رسول خدا صلى الله علیه و آله را به پنجمین امام ، حضرت باقرالعلوم رسانید - حکایت نماید: 
سوگند به حقّانیّت خداوند و حقّانیّت رسول اللّه ! جریانى بسیار عجیب از امام حسن صلوات اللّه علیه دیده ام ، که بسیار مهمّ و قابل توجّه است . 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لیست اسامی شیعیان

حذیفه یمانى حکایت کند: 
روزى معاویه ، امام حسن مجتبى صلوات اللّه و سلامه علیه را نزد خود احضار کرد؛ و چون حضرت از مجلس معاویه مرخّص گردید، رهسپار مدینه شد و من نیز همراه آن حضرت بودم . 
در مسیر راه ، شترى جلوتر از ما حرکت مى کرد؛ و حضرت بیش از هر چیز متوجّه و مواظب آن شتر بود و براى بارى که بر پشت آن شتر حمل مى شد اهمیّت بسیارى قائل بود. 
عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! چرا براى بار این شتر اهمیّت زیادى قائل هستید، مگر در آن ها چیست ؟ 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زنی خوش شرافتمند وخوش عقیده

بشار مکارى گفت در کوفه خدمت حضرت صادق (علیه السلام ) مشرف شدم . آنجناب مشغول خوردن خرما بود فرمود بشار، بیا جلو بخور. عرض کردم در بین راه که مى آمدم منظره اى دیدم که مرا سخت ناراحت کرد، 

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مدحی دیگر

ز لیلی می شنیدم یا علی گفت      به مجنون چون رسیدم یاعلی گفت

 

مگر این وادی دارالجنون است         که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت

 

خمیر خاک ادم را سرشتند            چو برمیخاست ادم ،یاعلی گفت

 

 علی راضربتی کاری نمی شد        گمانم ابن ملجم یا علی گفت

 

مگر خیبر ز جایش کنده می شد     یقین انجا علی هم یا علی گفت

 

 

                                                                          یاعلی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوادعا

((جناب حاج آقاى ناجى در اصفهان )) فرمودند:
مرحوم ((آیه الله ارباب )) دو سه سال آخرعمرش نابینا شد،ایشان مدارج علمیش خیلى بالابود ومتون را از حفظ بود.
یک روز از ایشان پرسیدند که آقا شما پس ازاین همه عمر آیا ادعایى هم دارید یانه ؟
این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمى ادعایى ندارم ، ولى در مسائل شخصى خودم فقط دو ادعا دارم . یکى اینکه به عمرم غیبت نشنیدم و غیبت هم نگفتم .
دوم : درطول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسى را هم ندیدم .
از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بودند:
برادرم باهمسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسربرادرم را هم ندیدم . بله مردان خدا اینگونه هستند. (منبع :سایت مجیر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اخوند کاشی

ایشان فرمودند:
از حوزه درس مرحوم ((آیت حق آخوند ملا محمد کاشى )) معروف به آخوندکاشى نقل مى کردند:
یک روز مرحوم آخوند قرار گذاشت که ((تفسیر کشاف )) را براى شاگردان درس بدهند، و بعد هم اعلام کردند در فلان تاریخ مثلا سر هفته هرکس که میخواهد سردرس بیاید حتما باید با خودش کتاب بیاورد.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰