سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

۳۱ مطلب با موضوع «کرامات حضرت علی (ع)» ثبت شده است

مدح مولا علی علیه السلام

دیوانه ی تو کار ندارد به جهنم                    کفر است اگر پا بگذارد به جهنم

جبریل اگر پیر عبادت شده باشد                بی حب علی(ع) روی میارد به جهنم

گر دشمن خود رانسپاری تو علی جان           زهرای تو حتما بسپارد به جهنم

ما اهل توایم ، عبد توایم ،اهل بهشتیم           هرکس که تورا دوست ندارد به جهنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به جز از علی نباشد

به جز از علی نباشد

به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی/طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن / به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم / سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را / به خدا نبرده‌ای پی اگر از علی جدایی
علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق / تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی
نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن / تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی
همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن / که به جز علی نباشد به جهان گره‌گشایی

عباس شهری

 

منبع: www.doustiha.ir      

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حدیث امید بخش

در فضایل امیر مومنان علی علیه السلام روایات متعددی آمده است .از جمله این احادیث ،حدیث بسیار جالب و امید بخش برای دوستداران امام علی (ع)و ناقلان و نویسندگان فضایل آن حضرت از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. عن الجلودی ، عن الجوهری ، عن ابن عمارة ، عن أبیه ، عن الصادق ، عن آبائه ( علیهم السلام ) قال : قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : إن الله تعالى جعل لاخی علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) فضائل لا یحصی عددها غیره ، فمن ذکر فضیلة من فضائله مقرا بها غفر الله له ما تقدم من ذنبه وما تأخر ولو وافى القیامة بذنوب الثقلین ، ومن کتب فضیلة من فضائل علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) لم تزل الملائکة تستغفر له ما بقی لتلک الکتابة رسم ، ومن استمع إلى فضیلة من فضائله غفر الله له الذنوب التی اکتسبها بالاستماع ، ومن نظر إلى کتابة فی فضائله غفر الله له الذنوب التی اکتسبها بالنظر ، ثم قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : النظر إلى علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) عبادة ، وذکره عبادة ، ولا یقبل إیمان عبد إلا بولایته والبراءة من أعدائه. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرموده است: خداوند برای برادرم علی بن ابیطالب (علیه‏ السلام) فضیلتهایی قرار داده که کسی غیر از خداوند نمی تواند آنها را به شمارش آورد. پس هر کس فضیلتی ازفضایل او را که به آن اقرار داشته باشد ذکر کند خدا گناهان گذشته و آینده‏اش را می آمرزد هر چند با گناه جن و انس به محشر آید و هر کس فضیلتی ازفضایل علی (ع) را بنویسد تا وقتی که از آن نوشته اثری باقی بماند فرشتگان برای نویسنده طلب استغفار کنند. و هر که به فضیلتی ازفضایل او گوش دهد، خداوند گناهانی را که با گوش کردن مرتکب شده بیامرزد و هر که به نوشته ای نظر کند که فضایل علی (ع) نوشته باشد ، خدا گناهانی که با چشم انجام داده بیامرزد، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود نگاه به علی بن ابیطالب (علیه‏ السلام) عبادت ، یاد او عبادت است و ایمان بنده پذیرفته نیست جز به ولایت او و برائت ازدشمنان او.

( أمالى شیخ صدوق ص 290 - بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 38 ص 196) . منبع : www.aghigh.ir  

 

برگرفته از سایت : قدس آنلاینمنبع: 

    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضائل

مفضّل بن عمرگوید : در محضر امام صادق (ع) از آیه مبارکه إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (بدرستى که ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم )  سخن به میان آمد ، فرمود: چقدر برترى آن بر سوره ‏هاى دیگر آشکار است! گوید: عرضه داشتم : برترى آن چهمی‏باشد؟ فرمود: در آن شب ولایت امیر المؤمنین علی ( علیه السّلام ) نازل شده ، گفتم : در شب قدرى که ما آن را در ماه رمضان امید داریم؟ فرمود: آرى شبى که در آن شب آسمان ها و زمین اندازه ‏گیرى شده، و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام در آن تقدیر و معیّن شده است. 

  معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تاجر ورشکسته و حساب سادات

صاحب کتاب شرایع که از فقهاء و دانشمندان بزرگ شیعه است در کتاب فضائل على بن ابیطالب (علیه السلام ) مى نویسد که ابراهیم بن مهران گفت در شهر کوفه تاجرى بود ابوجعفر نام و در کسب روش بسیار پسندیده اى داشت . سوداى او آمیخته به اغراض مادى و ازدیاد ثروت نبود بلکه بیشتر توجه به خشنودى و رضایت خدا داشت .هرگاه یکى از سادات چیزى از او به قرض مى خواست هیچگونه عذر و بهانه اى نمى آورد و به او مى داد. به غلامش مى گفت بنویس على بن ابیطالب (علیه السلام ) فلان مبلغ قرض کرده و آن نوشته را به همان حال مى گذاشت . مدت زیادى بر این روش گذرانید تا ورشکسته شد و سرمایه خود را از دست داد. روزى غلام خود را گفت دفتر حساب را بیاورید و هر یک از مدیونین که فوت شده اند نام آنها را از دفتر محو کند و از کسانى که زنده بودند دستور داد مطالبه نماید. اینکار هم جبران ورشکستگى او را نکرد. یک روز بر در منزل نشسته بود مردى رد شد و از روى تمسخر گفت چه کردى با کسى که همیشه او قرض مى دادى و دل خوش کرده بودى که نامش را در دفتر مى نویسى (منظورش على بن ابیطالب (علیه السلام ) بود)تاجر از این سرزنش اندوهگین شد و با همان اندوه روز را شب کرد. شب در خواب حضرت رسول و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام ) را دید. حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) به امام حسین فرمود پدرت کجاست ؟ على (علیه السلام ) عرض کرد من در خدمت شمایم . فرمود چرا طلب این مرد را نمى دهى ؟ گفت اکنون آمده ام در خدمت شما بپردازم و کیسه سفیدى محتوى هزار اشرفى به او داد. فرمود بگیر این حق توست و از گرفتن خوددارى مکن . بعد از این هر یک از فرزندان من قرض ‍ خواست به او بده دیگر مستمند و فقیر نخواهى شد.ابو جعفر از خواب بیدار شد. دید کیسه اى که در دست دارد آن را برداشت و به زوجه خود نشان داد. زنش ابتدا باور نکرد گفت اگر حیله اى به کار برده اى و با این وسیله مى خواهى مسامحه در حقوق مردم کنى از خدا بترس و نیرنگ و تزویر را ترک کن . تاجر جریان خواب خود را شرح داد. زن گفت اگر به راستى خواب دیده اى و حقیقت دارد آن دفتر را نشان بده . چون دفتر را بررسى کردند، معلوم گردید هر جا قرض بنام حضرت على بن ابیطالب (علیه السلام ) بوده مبلغ آن محو و ناپدید شده .
کشکول بحرانى ، ج 2، ص 228 نقل از روضه شیخ مفید و کامه طیبه

1- کشکول بحرانى ، ج 2، ص 228 نقل از روضه شیخ مفید و کامه طیبه .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اسد الله الغالب

روزى در جنگ صفین به چهره خود نقاب زده و به صورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز می‌طلبید پس از آنکه گروهى از مبارزان شام را به خاک هلاکت افکند معاویه به عمرو عاص گفت: این شجاع قوی‌دل کیست؟عمرو گفت یا عبدالله ابن عباس است! و یا خود على است معاویه گفت چگونه میتوان تشخیص داد؟عمرو گفت: ابن عباس مرد شجاعى است ولى در مقابل حمله عمومى سپاه به این انبوهى نمیتواند مقاومت کند تمام سپاهیان را فرمان حمله بده. که از جاى بجنبند و به این جنگ جو حمله کنند اگر رو گردانید ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند على است زیرا على از تمام عرب اگر به مقابله‏اش برخیزند رو نمیگرداند چه رسد به سپاه تو. معاویه براى آزمایش فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد اما آن مبارز چون کوه آهنین در جاى خود ثابت و برقرار بود آنگاه فهمیدند که على علیه السلام است پیکار میکند لذا فرمان عقب نشینى دادند.وقتى صداى على علیه السلام در میدانهاى جنگ بلند می‌شد دل و زهره قهرمانان آب می‌گردید و لرزه بر ارکان وجود آنها می‌افتاد. در جنگهاى جمل و صفین غالب اوقات یک تنه خود را بر سپاهیان مخالف میزد و صفوف آنها را متلاشى کرده و پراکنده میساخت.به تصدیق دوست و دشمن على علیه السلام کرار غیر فرار و اسدالله الغالب و غالب کل غالب بود، زره آن حضرت که به منزله لباس جنگ او بود مانند پیشبندى فقط با چند حلقه در شانه‏هاى او به هم وصل میشد و به کلى فاقد قسمت پشت بود علت این امر را از وى سؤال کردند فرمود: من هرگز پشت به دشمن نخواهم نمود در این صورت احتیاجى به پشت بند زره ندارم. سعدى گوید: مردى که در مصاف زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان نکند پشت بر غزا در یکى از جنگها فرماندهان على علیه السلام از آن حضرت پرسیدند که اگر جنگ مغلوبه شد و صفوف ما از هم پاشیده شد ما بعدا شما را کجا پیدا کنیم خوبست قبلا نقطه الحاقى تعیین شود تا همه به آن نقطه گرد آیند. على علیه السلام فرمود شما مرا در هر کجا رها کنید من در همانجا خواهم بود و از جاى خود تکان نخواهم خورد.

منبع : سایت تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حضرت علی (ع) در حنین

پس از فتح مکه بود که به رسول خدا خبر رسید: قبیله هوازن و ثقیف و چندین طایفه دیگر با هم پیمان بسته اند که به مسلمانان شبیخون بزنند. پس از تحقیق معلوم شد که خبر صحیح بوده و آنها در تدارک حمله به سپاه اسلام هستند.پیامبر اسلام با سپاهی انبوه که شمارشان را دست کم دوازده هزار سپاهی نوشته اند برای دفاع از اسلام و مسلمین آماده جهاد شدند. پیش از این تعداد مسلمانان در هیچ جهادی این چنین فراوان و بسیار نبود و همین برخی از مسلمانان را مغرور می کرد تا پیروزی سپاه اسلام را از پیش حتمی قلمداد کنند و با تکبّر و غرور راه روند.بعضی از اشخاصی که در فتح مکه از ترس شمشیر، مسلمان شده بودند، در میان مسلمانان دیده می شدند که معاویه و پدرش ابوسفیان از آنها بودند. آن دو در حالی که برخی از آثار جاهلیت و بت پرستی را به همراه خود داشتند، مترصّد فرصتی بودند تا به نوعی زهر خود را بریزند و شکست خود را جبران کنند. بسیاری از مسلمانان نیز بر این امر واقف بوده و مراقب آنها بودند تادست از پا خطا نکنند.رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار بر استر سفیدش: «دُلدُل» پیشاپیش سپاه راه می پیمود تا این که در شب سه شنبه، دهم شوّال از سال دهم هجری به صحرای حُنین رسیدند.شب را تا نزدیکی های سحر منتظر ماندند و سحرگاهان در حالی که هوا هنوز تاریک بود، از بالای تپّه ها و کوه ها به وادی حنین سرازیر شدند. غافل از این که جنگجویان هوازن از پیش در درّه ها و تنگناها و پیچ و خم های دشت حُنین جا گرفته و پنهان شده بودند.آنها ناگهان بر مسلمانان حمله ور شدند و از هر گوشه و کناری شمشیر به دست سر برآوردند و به جان مسلمانان افتادند. پیش از همه سواران بنی سُلیم که فرماندهشان خالد بن ولید بود به پیروی از فرماندهشان خالد پا به فرار گذاشتند و بی درنگ از معرکه گریختند. به دنبال آنها اهل مکه مانند معاویه و پدرش ابوسفیان فرار کردند. دیگران نیز به پیروی از آنها دسته دسته از میدان، گریزان شدند تا آنجا که تنها ده مرد با پیامبر ماندند. یکی از آنها أیمن پسر أمّ ایمن بود که تا پای جان پایداری کرد تا به شهادت رسید و نُه نفر دیگر همگی از بنی هاشم بودند که حضور حضرت علی علیه السلام در این میان چشم گیرتر از همه بود.حضرت مرتضی علی علیه السلام با این که پرچم اسلام را نیز همچنان برافراشته نگهداشته بود، به همراه هشت تن از عمو و عموزاده هایش از پیامبر دفاع می کردند و هر خطری را که آن حضرت را تهدید می کرد، به جان می خریدند تا به حضرت حبیب اللّه صلی الله علیه و آله جسارتی نشود.رسول خدا صلی الله علیه و آله راسخ تر و مقاوم تر از همه در میدان جهاد همچنان ثابت قدم بود. با فرار مسلمانان هرگز در سیمای حضرتش هراسی دیده نشد. آن حضرت با صدای بلند می گفت((مردم! کجا می گریزید؟ بیایید و باز گردید که منم پیامبر خدا و منم محمّد بن عبداللّه )) و به عموی خود عبّاس که صدایی بس بلند و رسا داشت، دستور داد ((فریاد کن: ای گروه انصار! ای اصحاب درخت خار! ای اصحاب سوره بقره! کجا می روید؟ برگردید!)) از آن طرف ابوسفیان بن حرب بود که از میدان گریخته و با اعوان و انصار خود از معرکه دور شده بود، زبان به شماتت گشوده بود و با شادی و خرّمی فریاد می کرد((این فراریان تا لب دریا می گریزند و هرگزبرنمی گردند.)) و یکی از همقطارانش نیز می گفت: «امروز جادوگری باطل شد!» و دیگری که پدرش در جنگ اُحُد به دست حضرت علی علیه السلام به درک واصل شده بود، با بی شرمی می گفت: ((امروز خون پدرم را می گیرم، امروز محمّد را می کشم!))
با همه این حرف ها پایداری و رشادت های شگفت انگیز آن ده مرد مقاوم که در کنار خود چندین شیرزن را نیز می دیدند از سر اضطرار دست به خنجر و شمشیر برده اند، بالاخره محاصره دشمن را شکست و پیروزی را که چند ساعتی از مسلمانان رخ پوشانده بود، دوباره به سپاه اسلام برگردانید.
آری امدادهای غیبی به داد مسلمانان رسید و فوج فرشتگان دور و برِ حضرت حبیب اللّه صلی الله علیه و آله را چنان گرفتند که همه فراریان دسته دسته باز گشتند و جنگ دیگر باره به سختی در میان سپاه کفر و اسلام درگرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدند که با آرامشی کامل و تمام می گوید: «اَلاْآنَ حَمِی الْوَطیسُ / تنور تازه دارد داغ می شود.» و چنین رجز می خواند:
اَنَا النَّبِی لاکذِبْ * اَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ (من پیامبری هستم که جای انکار ندارد / من پسر عبدالمطّلب هستم.سرداری از سپاه کفر، سوار بر شتری سرخ موی با نیزه ای دراز در دست به آوردگاه آمد که سپاهی گران و سنگین را نیز پشت سر خود داشت. وی با رجزخوانی خود را ابوجرول می نامید و مسلمانان را تهدید می کرد که اینک کار جنگ را یکسره خواهم کرد!اسداللّه غالب؛ علی بن ابی طالب پا پیش گذاشت و با ضربتی که به ران شترش زد، او را از بالای شتر به زمین انداخت و سپس با ضربتی دیگر کار او را ساخت. با کشته شدن او لشکر شرک متلاشی شد ومشرکان مثل گلّه های روباه پا به فرار گذاشتند و مسلمانان فراری هم فراهم گشتند و با صفوفی فشرده تر در مقابل دشمن به مقاومت ایستادند.علی علیه السلام در حماسه حُنین به تنهایی چهل نفر از جنگجویان کفر را کشت تا شش هزار نفر از مشرکان، اسیر مسلمانان شدند و دیگران هم به مناطق دوری چون طائف و نخله گریختند. و آنان که پیشتر در حماسه اُحُدشجاعت ها و رشادت های علی علیه السلام را دیده بودند، به یاد آوردند که آری:  
در اُحُد جبریل گفتا از زبان کردگار  لافتی الاّ علی، لاسیف الاّ ذوالفقار.


منبع  
 www.hawzah.net

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نمی دانم مورد قبول است یا نه!!!

امام على (علیه السلام) بسیار صدقه مى داد و به مستمندان کمک مالى مى کرد.شخصى به آن حضرت عرض کرد: کم تصدق الا تمسک!چقدر زیاد صدقه مى دهى، آیا چیزى براى خود نگه نمى دارى؟ امام على (علیه السلام) در پاسخ فرمود: آرى به خدا سوگند، اگر بدانم که خداوند انجام یک واجب  و انجام یک وظیفه  را قبول مى کند، از زیاده روى در انفاق خوددارى مى کردم، ولى نمى دانم که آیا این کارهاى من مورد قبول خداوند هست یا نه؟ چون نمى دانم، آنقدر مى دهم تا بلکه یکى از آنها قبول گردد. به این ترتیب امام على (علیه السلام) با کمال تواضع، به قبولى اعمال توجه داشت، یعنى کیفیت را مورد توجه قرار مى داد نه زیادى و کمیت را، و از این رهگذر مى آموزیم که باید کارهایمان را با اخلاص و شرائط قبولى انجام دهیم تا در پیشگاه خدا قبول گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به هر سو رو کنی همان سو خداست

در عصر خلافت ابوبکر بود، گروهى از مسیحیان به سرپرستى اسقف و عالم بلند پایه خود به مدینه آمدند، جویاى خلیفه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) شدند، مردم ابوبکر را معرفى کردند، آنها نزد ابوبکر رفته و سؤالاتى مطرح نمودند، ابوبکر براى گرفتن پاسخ صحیح، آنها را به محضر امام على (علیه السلام) فرستاد، آنها نزد امام آمدند در میان سؤالات خود یکى از سؤالاتشان این بود: خدا در کجا است؟امام (علیه السلام) آتشى افروخت و سپس از آنها پرسید، روى آن به کدام طرف است ؟ آنها جواب دادند که همه طرف روی ان حساب مى شود وپشت و رو ندارد. امام (علیه السلام) فرمود: وقتى براى آتش که مصنوع خدا است، روى خاصى نیست آفریدگار آن که هیچ گونه شبیهى ندارد، بالاتر از آن است که پشت و رو داشته باشد، مشرق و مغرب از آن خداست به هر سو رو کنى، همان سو روى خداست و چیزى بر او پوشیده نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کشتى گرفتن على (ع )

ابوطالب پدر على (ع ) کشتى گرفتن را دوست داشت ، و در میان عرب رسم بود که افرادى مى آوردند و آن ها کشتى مى گرفتند و دیگران تماشا مى کردند.
ابوطالب پسران خود را و پسران برادران خود، و پسران عموهاى خود را به گرد هم جمع مى کرد، و به آنها مى گفت : دو نفر دو نفر کشتى بگیرند، در آن وقت على (ع ) ((حدود ده ساله )) بود، ابوطالب مى دید، پسرش على (ع ) با هر کسى که کشتى مى گیرد او را به زمین مى زند و بر او پیروز مى شود.ابوطالب منظره پیروزى على (ع ) را مى دید و مى گفت :
ظهر على : ((على بر بالا قرار گرفت و پیروز شد))
از این روز على (ع ) را با لقب ((ظهیر)) (پشتیبان ) خواندند.
وقتى که آن حضرت بزرگ شد، به کشتى گرفتن علاقه داشت ، با دلیران و قهرمانان کشتى مى گرفت و بر آنها پیروز مى شد(1).


1- مناقب ابن شهر آشوب (ره ) ج 1، ص 439

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جنیان موذی حدیبیه

ابن عباس روایت نموده است: رسول اکرم (ص) چون از جُحفه متوجه مکه شد، در حدیبیه ذخیره آب اصحاب پیامبر (ص) رو به اتمام بود و به همین علت، تشنگی بر آن ها غلبه کرد. فریاد العطش سپاهیان بلند شد و هیچ اثری از آب دیده نمی شد. رسول خدا فرمود: گویا نزدیک آن درخت چاهی دیده می شود، چه کسی از شما حاضر است از آن چاه برای لشگر آب بیاورد؟
مردی از اصحاب داوطلب شد و گروهی را با خود به سوی چاه حرکت داد. وقتی به کنار درختان نزدیک چاه رسیدند، شعله های آتش نمودار شد و صداهای ترسناک به گوش می رسید. آن جماعت از ترس عقب نشینی کردند و ماجرا را به پیامبر گفتند: رسول خدا (ص) فرمود: آن شعله های آتش و صداهای عجیب از جنیان بود. هر کس برود و نترسد، من ورود او را به بهشت ضمانت می کنم.
مرد دیگری برخاست و با همان گروه به سمت چاه حرکت کرد. وقتی نزدیک چاه رسید، صداهایی بیشتر از صداهای قبلی به گوش می رسید و آتش هائی بدون هیزم در هوا می سوختند؛ صدائی شبیه صدای رعد و برق، پرده گوش ها را می خراشید، لذا ترس بر یاران غلبه کرده، به چاه نرسیده برگشتند و وقتی در میان دیگر افراد قرار گرفتند، این حادثه وحشتناک را برای آنان بیان کردند. آنان نیز از شنیدن آن اخبار ترسیدند.
بار سوم جمعی که به شجاعت و پردلی مشهور بودند، با همان گروه اول همراه شده و رفتند. آن ها نیز صحنه هایی به مراتب هول انگیزتر از قبل دیدند. تن های بی سر و سرهای بی تن مشاهده نمودند. پس از دیدن آن صحنه های ترسناک به تشنگی راضی شده و فرار را بر قرار ترجیح دادند. وقتی به خدمت رسول خدا (ص) رسیدند هر چه دیده بودند نقل کردند.
پیامبر خدا امیرالمؤمنین (ع) را طلبید و به ایشان فرمود: برو مردم را از زحمت تشنگی خلاص کن. سلمة بن اکوع می گوید: من هر چهار نوبت همراه آن ها بودم. وقتی مرتضی علی (ع) به آن درختان رسید، ترس را در چهره اطرافیان ملاحظه کرده و به ایشان فرمود: قدم بر جای قدم من بگذارید و به اطراف و جوانب نگاه نکنید. سپس شروع به رجزخوانی نمود. معنی اشعاری که می خواند این بود:
پناه من به خدائیست فرد بی همتا            که اوست خالق جن و انس و ارض و سماء
ز رعد و برق و ز آتش علی نیاندیشد             چو دیگران نهراسد ز صوت یا ز صدا

حضرت علی (ع) به کنار چاه رسید و دلو(سطل مخصوص آب) را به داخل چاه انداخت. دو مَشک را پر از آب نمود، وقتی خواست دلو را بالا بکشد جنیان طناب دلو را بریده و به درون چاه انداختند. پس حضرت رو به همراهان کرد و فرمود: کیست که درون چاه برود؟ 
یاران گفتند: یا علی! هیچکس از ما طاقت این کار را ندارد. حضرت خود وارد چاه شد و فرمود: هر چه شنیدید و یا دیدید نترسید بلکه صبر نمائید. وقتی حضرت داخل چاه شد، خنده ها و صدای قهقهه بگوش می رسید، بعد از آن خنده ها، صدا افرادی را می شنیدیم که گویا کسی حلق های آن ها را گرفته و نفس در گلویشان مانده و به خنّاق مبتلا شده اند. 
ناگاه صدای افتادن علی (ع) در چاه به گوش ما رسید، از این اتفاق به شهادت او یقین کردیم. در آن حال نه جرئت ماندن داشتیم و نه قدرت برگشتن. پس از لحظاتی صدای الله اکبر امیرالمؤمنین (ع) را شنیدیم، صدای شمشیر او نیز بگوش می رسید و آواز الحذار و الامان جنیان را می شنیدیم، قهقهه آنان تبدیل به های و هوی گریه شده بود. 

یک وقت شنیدیم که حضرت می فرماید: ریسمان را به داخل چاه بفرستید. حضرت دلو را بر آن ریسمان بست و صدا زد آب را بالا بکشید. ایشان پی در پی آب را به درون دلوها می ریخت و ما بالا می کشیدیم، تا اینکه همه از نوشیدن آب سیراب شدیم و مشک ها را پر از آب نمودیم. حضرت از چاه بیرون آمد. هر کسی از ما با یک مشک و آن حضرت با دو مشک آب به سوی لشکر حرکت کردیم. 
وقتی کنار همان درختان رسیدیم دیگر اثری از آثار آن صیحه ها و آتش ها نمانده بود. پس به خدمت رسول خدا (ص) رسیدیم و آنچه را که مشاهده کرده بودیم نقل نمودیم. سپاهیان از نقل این ماجرا متعجب شدند. پس حضرت رسول (ص) فرمود: این جن برادر آن جنی بود که بین کوه صفا و مروه به دست علی بن ابیطالب کشته شد و او قصد داشت انتقام برادرش را بگیرد، اما خودش نیز کشته شد.

منابع:
1- شیخ مفید. ارشاد، ج1: 340.
2- احمد بن محمد. حدیقة الشیعه: 418.
جعفر همزه. دنیای ناشناخته جن: 198- 202.

منیع::qudsonline.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جنگ مولا علی (ع) با اجنه

از جمله معجزات آن حضرت، داستانی است که اخبار بسیاری از آن رسیده که حتی علمای اهل تسنن نیز آن را در کتاب های خود آورده اند.
ابن عباس روایت کرده که چون حضرت محمد (ص) برای جنگ با قبیله بنی المصطلق بیرون رفت و قدری از راه را پیمود، وقتی شب هنگام فرا رسید، در جائی که نزدیک دره ای پر فراز و نشیب بود، فرود آمدند. چون آخر شب شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل گشته و خبر داد که گروهی از کفار جنیان در این بیابان کمین کرده و اندیشه بدی نسبت به آن حضرت و یارانش دارند. 
پس رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را فراخوانده و فرمود: به این دره برو و گروهی از جنیان که از دشمنان خدا هستند سر راه تو ظاهر می شوند و قصد آزار به ما را دارند، پس بوسیله آن نیروئی که خدای عزوجل به تو عنایت کرده است و به کمک نام های ویژه خداوند که فقط تو آن نام ها را می دانی آنان را دفع نما.

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محبت على و اهلبیت او

((آقا امام باقر (ع )) فرمود: ((رسول خدا (ص )) فرمود: از شما کسى که محبتش به اهل بیت من بیشتر باشد قدمش بر روى پل صراط از لغزش مصون تر است .
و همچنین فرمود:
یا على محبّت تو در دل مؤ من جاى نمى گیرد مگر اینکه خداوند او را از لغزش بر پل صراط نگهدارى خواهد کرد و قدمهاى او را محکم و استوار خواهد نمود و به خاطر محبت تو او را به بهشت خواهد برد.
و همچنین فرمود:
دوستى على بن ابیطالب (ع ) گناهان شیعیان را مى خورد، همانطورى که آتش هیزم را از بین مى برد.
و همچنین فرمود:
((حبّ اهل بیت من در هفت موضع ترسناک براى شما مفید است :
1 هنگام مرگ .
2 در گور.
3 موقع برخواستن از قبور.
4 وقت باز شدن کتاب .
5 در رسیدگى حساب .
6 زمان سنجش اعمال .
7 در گذشتن از صراط.))
((حضرت ابى ذر رضى اللّه عنه )) مى گوید: دیدم حضرت رسول (ص )) دست مبارکشان را بر روى کتف آقا على (ع ) گذاشت و فرمود:
یا على ! هر کس ما را دوست داشته باشد از عرب است (یعنى از ماست ) و کسى که ما را دشمن داشته باشد بى دین است .
شیعیان ما اصیل زاده و از خاندان شرف اند و کسى بر ملت ابراهیم (ع ) نیست ، مگر ما و پیروان ما، و سایر مردم از این راه بدورند.
خداوند و فرشتگان ، بَدیهاى پیروان ما را از بین مى برند، همانطور که تیشه ساختمان و بنا را خراب مى کند.

منیع : یا مجیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

عمان رازى به نقل از امام صادق (علیه السّلام) مى‏ گوید: در جنگ احد مردم از پیرامون پیامبر گریختند و پیامبر سخت خشمگین شد، و هر گاه خشم مى‏ گرفت عرقى مانند مروارید از پیشانى او فرو مى‏ ریخت. پیامبر نگاهى کرد و على (علیه السّلام) را در کنار خود دید و فرمود: اى على! تو هم با زادگان پدرت [یعنی دیگر خویشانت،] به کسانی که از پیامبر خدا گریختند بپیوند [یعنی تو چرا همانند بقیه فرار نمی کنی؟]. على عرض کرد: یا رسول اللَّه! من به شما اقتدا می کنم [و الگوی من شمایید]. پیامبر فرمود: پس اینک مرا از دشمنان محافظت کن. على به کفار حمله کرد، پس نخستین کسى را که از پای درآورد، جبرئیل گفت: اى محمّد! این است مساوات [و یارى و جانفشانی]. پیامبر فرمود: او از من است و من از او. جبرئیل گفت: و من از شما دو نفر هستم، اى محمّد. 

امام صادق فرمود: پس پیامبر اکرم به جبرئیل نگریست که بر اریکه‏ اى از طلا میان آسمان و زمین نشسته بود و مى‏ گفت: شمشیرى نیست مگر ذو الفقار و جوانمردى نیست مگر على. 

منبع: www.askdin.com

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علی (ع)صاحب خانه است

پیامبر(ص) در نخستین روزهای ورود به شهر یثرب اقدام به ساخت مسجدی کرد که بعدها مسجدالنبی نامیده شد. پس از آن حجره‌هایی متصل به مسجد برای سکونت پیامبر(ص) و برخی از همسران آن حضرت ساخته شد. چیزی نگذشت که برخی از صحابه نیز برای خود حجره‌ای در کنار مسجد ساختند. این حجره‌ها علاوه بر دری که به سمت بیرون داشت، دری نیز به سمت مسجد داشت و در وقت نماز، صاحبان آنها از این در وارد مسجد می‌شدند و دوباره از همان در به خانه‌هایشان برمی‌گشتند. پیامبر(ص) در سال سوم هجری به فرمان خدا مأمور شد همه آن درها را غیر از در حجره علی بن ابی طالب(ع) ببندد.

برخی پس از شنیدن این دستور ناراحت شدند و اعتراض کردند. حضرت فرمود: «من مأمور بستن این درها غیر از در خانه علی شده‌ام. شما در این باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند! من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم. من به وظیفه‌ای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم.»

در منابع آمده است حمزة بن عبدالمطلب با حالتی گریان نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «عمو را بیرون می‌کنی و پسر عمو را جا می‌دهی؟» پیامبر(ص) فرمود: «من جا نمی‌دهم، بلکه خداوند او را جا داده است.»

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اثبات اینکه حضرت علی (ع) هزار رکعت نماز می خواندند

معاندان امیرالمؤمنین(ع) نمازهای 1000 رکعتی ایشان را زیر سؤال می بردند تا اینکه علامه امینی(ره) برای اثبات صحت این موضوع، در حرم امام رضا(ع) در یک شب 1000 رکعت نماز خواند!

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسعودی از استادان رجال و علوم حدیث حوزه علمیه قم درباره یکی دیگر از اقدامات مهم علامه امینی به خبرنگار فارس چنین می‌گوید: علامه امینی(ره) احوالات عجیبی داشت. ما شنیده‌ایم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام در هر شب هزار رکعت نماز می‌خواندند. این مسئله مورد نقد برخی مخالفین قرار گرفت که مگر در یک شب، انسان چقدر می‌تواند نماز بخواند که هزار رکعت شود؟!

وی ادامه داد: در احوالات علامه امینی است که ایشان در سفری که به مشهد مقدس داشت، در حرم امام رضا علیه‌السلام شب‌ها هزار رکعت نماز می‌خواند تا ثابت کند چنین امری محال نیست.

منبع www.farsnews.com

همچنین نقل شده است که: شخصی خطاب به حضرت سجاد علیه السلام عرض کرد، یا بن رسول الله ،چرا پدرت امام حسین علیه السلام کم اولاد است؟ حضرت فرمودند: تعجب می کنم که من چگونه متولد شده ام؛زیرا پدرم امام حسین علیه السلام در هر شب و روزی هزار رکعت نماز به جای می آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدا یکی امیرالمومنین (ع) هم یکی !

در روایتی آمده است که:
سأل رجل من الامام الصادق علیه السلام:هل یسلم علی القائم بامرة المؤمنین؟
قال علیه السلام:لا...ذاک اسم سمی الله به أمیرالمؤمنین، لم یسم به أحد قبله و لا یسمی به بعده الا کافر.
فقال رجل کان حاضراً عند الامام الصادق علیه السلام: جعلت فداک...و کیفت یسلم علیه؟ قال علیه السلام:تقول: السلام علیک یا بقیة الله! ثم قرأ قوله تعالی: بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.(1) 
مردی از امام صادق علیه السلام پرسید که:می‏شود به قائم علیه السلام گفت: السلام‏علیک یا امیرالمؤمنین؟
امام صادق علیه السلام پاسخ داد:نه! چرا که این عنوان، ویژه علی علیه السلام است و قبل و بعد از او، کسی جز کافر، به این عنوان، خوانده نمی‏شود.
دیگری پرسید:فدایت شوم! پس چگونه بر امام مهدی می‏توان سلام گفت؟ فرمود:هرگاه خواستی بر او درود فرستی می‏توانی بگویی: السلام علیک یا بقیة الله! و آنگاه این آیه شریفه را خواند که:
بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

او دانست وبعضی هنوز نه

گفته می شود که هنگامی که غاصبین خلافت برای بیعت گرفتن اجباری ،در خانه حضرت علی (ع) را شکستند و به حضرت زهرا (س) اسیب زدند، دستان مبارک حضرت علی (ع)را بستند وایشان را به سمت مسجد می کشیدند در این هنگام شخصی یهودی شروع کرد به شهادتین گفتن  ومسلمان شدن!!! مردم علت این کار او را پرسیدند. در جواب گفت :من در جنگ خیبر حاضر بودم ودیدم این مردی که دستهایش را بسته اند چه رشادت ها کرد وچگونه در خیبر را از جاکند. والان که او را به این وضع می برند یقین دارم که برای خدا ودینش کاری نمی کند.!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰