سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

۱۶ مطلب با موضوع «حکایات مهدویت» ثبت شده است

جنگ صفین و یاری امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)!!!

محى الدین اربلى مى گوید:
نزد پدرم نشسته بودم، مردى را کنار او دیدم که چرت مى زد.
ناگهان عمامه اش افتاد و زخم بزرگى که در سر داشت؛ نمایان شد.
پدرم از او پرسید: این زخم چیست؟
گفت: زخمى است که در جنگ صفین برداشته ام!
ما گفتیم: چه مى گویى؟ قرن ها است که از واقعه صفین مى گذرد؟
او گفت: در سفرى با شخصى همسفر شدم، در راه مصر بودیم، در غزه (1) با او در مورد جنگ صفین صحبت مى کردم او گفت: اگر من آن زمان در جنگ صفین حضور داشتم شمشیرم را از خون على (علیه السلام) و یارانش سیراب مى نمودم.
من در پاسخ گفتم: من هم اگر در آن اءیام بودم شمشیرم را از خون معاینه و یارانش سیراب مى نمودم. حالا هم دیر نشده است. من و تو مى توانیم با هم در دفاع از على (علیه السلام) و معاویه بجنگیم.
در این اثنا، حالت جدى به خود گرفته و با هم در آویختیم، معرکه عجیبى برپا کردیم، ضربات شمشیر میان من و او رد و بدل شد، من از ناحیه سر مجروح شده و در اثر آن، از هوش رفتم. از خود بى خود شدم و افتادم و نفهمیدم چقدر طول کشید، ناگاه احساس کردم که کسى مرا با گوشه نیزه اى بیدار مى کند.
چشمانم را گشودم، او از اسب پایین آمد و بر زخم سرم دستى کشید احساس کردم که دیگر درد ندارم. آن گاه رو به من کرد و فرمود: همین جا باش تا بیایم.
ناگهان از مقابل دیدگانم ناپدید شد، مدتى نگذشت که دیدم سر بریده دشمنم را در دست گرفته و چهارپایان او را با خود مى آورد.
وقتى به نزد من رسید فرمود: این سر دشمن تو است، چون تو ما را یارى کردى ما نیز تو را یارى کردیم. چنان که خداوند کسى که او را یارى کند او را یارى مى نماید.
عرض کردم: شما که هستید؟
فرمود:م ح د بن حسن. و هر که از تو در مورد زخم سرت پرسید بگو در جنگ صفین مجروح شده اى.(2)


1- اسم محلى است در فلسطین. 
2- بحارالانوار، ج 52، ص 75.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خضر نیاز دیدار او!

على بن محمد بن عبدالرحمان شوشترى مى گوید:
روزى گذارم به قبیله ((بنى رواس)) افتاد. به یکى از دوستان رواسیم گفتم: خوب است به مسجد صعصعه برویم و نماز بخوانیم، زیرا در ماه رجب نماز خواندن در این مکانهاى مقدسه که محل قدوم ائمه (علیهم السلام) است، بسیار مستحب است.
به هم به مسجد صعصه رفتیم، کنار در مسجد شترى که رحل و جهاز داشت خوابیده بود که زانوانش را بسته بودند. وارد مسجد شدیم، مردى را دیدیم که لباس و عمامه اى حجازى پوشیده و مشغول خواندن دعایى است - که مضمون دعایش در خاطرمان نقش بست - آن گاه سجده اى طولانى نمود و رفت.
من به دوستم گفتم: حضرت خضر (علیه السلام) را دیدى؟ گویا زبانمان بند آمده بود. نتوانستیم سخنى بگوییم!
از مسجد بیرون آمدیم، ابن ابى داود رواسى را که از متدینین بود، دیدیم. گفت: از کجا مى آیید؟
گفتیم: از مسجد صعصعه، و آنچه دیده بودیم، برایش تعریف کردیم.
او گفت: آن سوار دو یا سه روز یک مرتبه به مسجد صعصعه مى آید و و با کسى حرف نمى زند.
گفتیم: خوب او کیست؟
گفت: گمان مى کنید که باشد؟
گفتیم: ما فکر مى کنیم حضرت خضر (علیه السلام) است.
او گفت: قسم به خدا! من یقین دارم او کسى است که خضر محتاج ملاقات او است، بروید که راه یافتید!
من به دوستم گفتم: حتما صاحب الزمان (علیه السلام) بود!(1)


1- بحار الانوار، 52، ص 66.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دواى درد من تویى!

سید باقى بن عطوه حسنى مى گوید:
پدرم زیدى مذهب بود و اطرافیان خود مخصوصا فرزندانش را از تمایل به مذهب شیعه اثنى عشرى باز مى داشت، و به شیعیان مى گفت: سال ها است کلیه هاى من بیمار است و من از این درد رنج مى برم. اگر صاحب الامر شما مرا شفا دهد، من مذهب شما را قبول مى کنم.
یک شب، همه دور جمع بودیم ناگاه صداى پدرمان را شنیدیم که ما را به کمک مى طلبید. به سرعت نزد او رفتیم. گفت: صاحب الامرتان را دریابید که همین الان از نزد من خارج شد.
ما به سرعت به جستجو پرداختیم، اما کسى را نیافتیم. وقتى بازگشتیم و ماجرا را پرسیدم، گفت: شخصى آمد پیش من و گفت: اى عطوه گفتم: تو کیستى؟
گفت: صاحب الامر و امام فرزندانت!
آن گاه دست مبارکش را به کلیه ها من کشید و فشار داد رفت.
وقتى متوجه شدم، دیدم اثرى از درد نمانده است!
بیمارى پدرم از آن روز از بین رفت او مانند آهو چابک و سر حال شد.(1)


1- کشف الغمه، ج 300 و 301، فى معجزات الصاحب 7؛ بحار الانوار، ج 52، ص ‍ 65.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پنج درس ارزشمند و آموزنده

1 - یکى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه السلام به نام ابوهارون حکایت کند: 
روزى خدمت آن حضرت شرفیاب شدم ، نوزادى را در حضور او دیدم - که همچون ماه شب چهارده نورانى بود - قنداقه او را گرفتم و باز کردم ، دیدم که ختنه شده است . 
از پدرش امام عسکرى علیه السلام سؤال کردم که چه وقت و چگونه ختنه شد؟ 
فرمود: این نوزاد مهدى موعود است و او همانند دیگر ائمّه ختنه شده به دنیا آمده است ، چون هر یک از ما ائمّه ، ختنه شده وارد دنیا شده ایم ، ولى بجهت إجراى سنّت شریعت اسلام تیغ را بر محلّ ختنه گاه مى کشیم .(1) 
2 - دو نفر از خدمت گزاران امام حسن عسکرى علیه السلام به نام نسیم و ماریه حکایت کنند: 
چون حضرت مهدى ، نوزاد امام حسن عسکرى علیهماالسلام تولّد یافت ، انگشت سبّابه خود را به نشانه یکتائى خداوند متعال به سوى آسمان بلند کرد و پس از آن عطسه اى نمود و اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد وآله )). 
یعنى ؛ سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است و درود بر محمّد و بر اهل بیتش باد؛ و سپس فرمود: ظالمان و ستمگران گمان کرده اند حجّت الهى بى زبان مى باشد!! 
چنانچه خداوند اجازه سخن گفتن دهد، آن وقت شکّ و شبهه همگان برطرف مى گردد.(2) 
3 - امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: 
مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) چهار سیره و روش از چهار پیامبر از پیغمبران الهى را دارا مى باشد: 
سنّت و روش حضرت موسى کلیم علیه السلام که ((خائفا یترقّب )) بود، یعنى ؛ خوفناک و هر لحظه در انتظار فرج و ظهور مى باشد.
سنّت و سیره حضرت عیسى مسیح علیه السلام که گفتند: مرده است ولى فوت نکرد، بلکه غایب گردید. 
سنّت حضرت یوسف علیه السلام که ناپدید شد. 
سنّت و سیره جدّش ، حضرت رسول محمّد بن عبداللّه صلى الله علیه و آله که با شمشیر و جهاد قیام نمود و وظیفه خود را به پایان رساند.(3) 
4 - امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: 
هنگامى که امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) ظهور نماید و وارد شهر کوفه گردد، گوشه اى از مسجد کوفه را اشاره نماید تا حفر نمایند؛ و چون آن محلّ را حفر کنند، تعداد دوازده هزار زره ، شمشیر و سپر بیرون آورند. 
سپس دوازده هزار نفر عرب و عجم از پیروان خود را - که از شهرها و مناطق مختلف حضور یافته اند - دستور مى دهد تا هر کدام با آن سلاح ، مجهّز شوند و چون آماده گردند، دستور دهد: هرکس در موقعیّت شما قرار نگرفت او را به هلاکت رسانید - چون حجّت الهى بر همگان تمام شده است -.(4) 
5 - همچنین از حضرت صادق آل محمّد علیه السلام وارد شده است که فرمود: 
تمام علوم و فنون و تمام احکام و قوانین در بیست و هفت حرف خلاصه گشته است و توسّط پیامبران الهى علیهم السلام تنها دو حرف از آن حروف منتشر شده است و مردم غیر از آن دو حرف چیز دیگرى را نمى دانند. 
ولى هنگامى که مهدى موعود، قائم آل محمّد (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ) ظهور نماید بیست و پنج حرف نزد او باقى مانده است ؛ و آن حضرت مردم را نسبت به مجموع حروف آشنا مى نماید و تمام قوانین و احکام شریعت مقدّس سعادت بخش اسلام را در آن جامعه به اجراء در خواهد آورد.(5)


1- إکمال الدّین مرحوم صدوق : ص 434، ح 1، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217. 
2- إکمال الدّین ص 430، ح 5، غیبة شیخ طوسى : ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217. 
3- غیبة طوسى : ص 428، ح 408، إکمال الدّین ص 326، ح 6 و ص ‍ 350، ح 46، إعلام الورى : ج 2، ص 232، س 14، و ص 231، س 8 و 233، س 1، با تفاوت . 
4- اختصاص شیخ مفید: ص 334. 
5- مختصر بصائرالدّرجات : ص 117.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نگران درد و مرگ نباش!

علامه مجلسى (رحمه الله) مى فرماید:
یکى از اهالى کاشان به قصد تشرف به بیت الله الحرام همراه گروهى از حاجیان، شهر و دیار خود را ترک مى کند. وقتى کاروان وارد نجف اشرف مى شود، به بیمارى شدیدى مبتلا مى گردد، طور که هر دو پاى او خشک شده و از حرکت باز مى ماند.
همراهان او براى انجام مناسک حج چاره اى جز ترک او نداشتند، به همین جهت، او را به فرد صالحى که یکى از مدرسه هاى اطراف حرم حجره داشت، مى سپارند و خود رهسپار مى شوند.
صاحب حجره هر روز او را در حجره تنها مى گذاشت، و در را قفل مى کرد و خود به خارج شهر براى گردش و کسب روزى مى رفت.
روز آن مرد کاشانى به صاحب حجره مى گوید: من دیگر از تنها ماندن خسته شده ام. از این جا هم مى ترسم. امروز مرا به جایى ببر و رها کن! و هر جا که خواستى برو!
مرد کاشانى مى گوید: او حرف مرا نپذیرفت و مرا به گورستان دار السلام برد، و در جایى که منسوب به امام زمان (علیه السلام) و معروف به مقام قائم (علیه السلام) بود، نشاند، آنگاه پیراهن خود را در حوض شست و آن را بر روى درختى که آن جا قرار داشت، آویخت و خود به صحرا رفت.
او رفت و من تنها ماندم؛ در حالى که با ناراحتى به سرانجام خود مى اندیشیدم. در همین حال جوان زیباى گندم گونى را دیدم که وارد حیاط شد. به من سلام کرد و یک راست و به محراب رفت و مشغول نماز شد. آن گونه زیبا به راز و نیاز پرداخت و چنان در خشوع و خضوع بود که تا آن زمان من کسى را چنین در نماز ندیده بودم. وقتى نمازش تمام شد، نزد من آمد و احوالم را پرسید.
گفتم: به مرضى مبتلا شده ام که مرا سخت گرفتار نموده است. نه خدا شفایم مى دهد که بهبودى یابم، و نه جانم را مى ستاند که آسوده شوم.
فرمود: نگران نباش! به زودى خداوند هر دوى آن ها را به تو عطا خواهد نمود.
ناگاه به خودم آمدم. آرى من که نمى توانستم حتى از جایم حرکت کنم، اکنون هیچ گونه اثرى از آن بیمارى سخت در من دیده نمى شد.
یقین کردم که او همان قائم آل محمد (علیه السلام) است.
به عجله به دنبال او خارج شدم و تمام اطراف را گشتم. اما کسى را ندیدم. از این که دیر متوجه شده بودم، بسیار پشیمان بودم. وقتى صاحب حجره بازگشت و مرا صحیح و سالم دید، با تعجب پرسید: چه شده است؟
من تمام ماجرا را براى او تعریف کردم، او نیز مانند من، از این که به شرف ملاقات او نائل نشده بود، حسرت مى خورد. اما با این حال خوشحال و شاد با هم به حجره بازگشتیم.
شاهدان مى گفتند: او تا موقعى که دوستانش از حج بازگشتند، سالم بود، وقتى آن ها آمدند و پس از مدتى مریض شد و مرد، و در همان حیاط دفن شد. بدین ترتیب به هر دوى آنچه که از حضرت (علیه السلام) مى خواست، نائل شد.(1)


1- بحار الانواز، ج 52، ص 176 و 177.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها

حضرت عبدالعظیم حسنى رحمة اللّه علیه حکایت کند:
روزى خدمت حضرت جواد الا ئمّه علیهم السلام عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد صلى الله علیه و آله باشید.
امام جواد علیه السلام فرمود: اى ابوالقاسم ! هر یک از ما ائمّه ، در زمان و موقعیّت خود، قائم و مجرى احکام الهى و هدایت گر مردم به سوى دین خدا مى باشیم .
ولیکن آن قائمى که خداوند به وسیله او زمین را از شرک و فساد پاک مى گرداند و عدل و داد را مى گستراند، ولادتش مخفى و پنهان مى باشد و از دید انسان ها غایب و نامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است .
او هم نام و هم کُنیه با حضرت رسول ، محمّد صلى الله علیه و آله مى باشد؛ طىّ الا رض مى نماید و زمین برایش مى چرخد، تمام مشکلات برایش آسان مى گردد و سختى ها و ناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل و متواضع مى باشند.
به تعداد اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ بدر یعنى سیصد و سیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار و اجتماع مى نمایند که خداوند متعال در قرآن ، نیز به آن اشاره نموده : اءیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىٍّْءٍ قَدیرٌ .(1) 
یعنى ؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر مى گرداند، زیرا که او بر هر کارى قادر و توانا است .
و چون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف عهد و پیمان ببندند، ده هزار نیروى کمکى دیگر برایش ‍ مى رسد و با اذن خداوند متعال قیام و خروج مى نماید؛ و دشمنان و مخالفان خداوند را به قدرى به هلاکت مى رساند تا خدا از او راضى گردد.
حضرت عبدالعظیم حسنى گوید: اظهار داشتم : اى مولا و سرورم ! چگونه به رضایت و خوشنودى پروردگار، علم پیدا مى کند؟
فرمود: خداوندِ توانا، در قلب و درونش رحمت و راءفت ایجاد مى گرداند.
و چون امام زمان علیه السلام داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات و عُزّى را خارج نماید و آن ها را در حضور افراد به آتش مى کشد.(2)


1-سوره بقرة : آیه 148. 
2- احتجاج طبرسى : ج 2، ص 481، ح 324، إعلام الورى : ج 2، ص ‍ 242، إ کمال الدّین : ص 377، ح 2، کفایة الا ثر: ص 281، با مختصر تفاوتى در الفاظ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خصوصیّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله

حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثى بسیار طولانى حکایت فرماید: 
روزى بر جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم ، شخصى به نام اءبىِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائى پیرامون ائمّه اطهار علیهم السلام مطرح شد تا جائى که جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله اظهار داشت : 
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام ، نطفه اى پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان هاى مؤمن به وسیله آن شادمان و راضى خواهند شد. 
خداوند تبارک و تعالى در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانى نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند. 
او امامى است پرهیزکار و پاک ، مسرور کننده و رضایت بخش ، هدایت گر و هدایت بخش ، حکم به عدل مى نماید و بر اجراى عدالت دستور مى دهد. 
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق مى کند و خداوند هم او را تصدیق و تاءیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفى و پنهان مى گردد تا زمانى که آمادگى ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود. 
در طالقان گنج هاى ارزشمندى در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره ، بلکه مردانى قوى و پایدار خواهند بود. 
خداوند متعال هنگام فزرندم ، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع مى نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنى ؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود. 
و طومارى در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفى کامل از جهت نسب ، شهر، شغل و فامیل خانوادگى ثبت و ظبط گردیده است . 
امام حسین علیه السلام افزود: اءُبىّ بن کعب سؤ ال کرد: علائم و نشانه هاى ظهور او چگونه و چیست ؟ 
جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله در جواب او، فرمود: بیرقى مخصوص ‍ او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق ، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مى زند و مى گوید: 
اى ولىّ اللّه ! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان . 
همچنین شمشیرى مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است ، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید: 
اى ولىّ اللّه ! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینى . 
پس در همان حال ، ظاهر و خارج مى گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجاى عالَم و در هر حالتى بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند. 
و او تمام حدود و احکام الهى را به اجراء در خواهد آورد، در حالتى که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوى او قرار دارد. 
و به همین زودى قبل از قیام قیامت ، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مى کنم . 
سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله در ادامه فرمایش خود افزود: اى اءُبىّ! خوشا به حال کسى که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسى که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات مى بخشد.(1)


1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 186 - 190، إ کمال الدّین صدوق : 264، ح 11، عیون اخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 59، ح 29.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هفده نوع اطّلاعات

مرحوم کلینى - صاحب کتاب شریف کافى - به نقل از برادرش ، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال هاى مختلفى را نوشتم و خدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمرى رفتم و از او تقاضا کردم تا جواب سؤال هاى مرا از حضرت حجّت علیه السلام دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، جواب کلّیه آن سؤ ال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم :
آنچه پیرامون منکرین و مخالفین من از خویشان من و پسر عمویم سؤ ال کردى ، پس بدان که بین خداوند متعال و هیچ یک از بندگانش خویشاوندى وجود ندارد؛ و هر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم و باید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح علیه السلام مى باشد.
و امّا نسبت به عمویم جعفر و فرزندانش ، همانند راه و روش برادران یوسف علیه السلام است .
و امّا نسبت به فقّاع ، حرام مى باشد؛ ولى آب جو - که در منازل گرفته مى شود - مانعى ندارد.
و آنچه از اموال - به عنوان خمس ، زکات و دیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت مى کنیم ، جهت تطهیر و تزکیه - نفوس و ثروت خود - شما است ، هر که مایل بود بپردازد و هر که مایل نبود نیازى به آن نیست .
و نسبت به زمان ظهور و فرج ، مربوط به خداوند متعال است و هر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است .
و کسانى که معتقد باشند که امام حسین علیه السلام زنده است و کشته نشده ، کافر و گمراه خواهند بود.
و حوادث و مسائلى که رخ مى دهد به علماء و فقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آن ها هستم .
امّا محمّد بن عثمان عَمرى ، خداوند از او و از پدرش راضى و خوشنود باشد؛ او مورد وثوق من و نوشته هاى او همانند نوشته من مى باشد.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزیار اهوازى ، خداوند دل او را نورانى و روشن نماید و شکّهاى او را زایل گرداند.
و آن مقدار پولى را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش ‍ - براى ما فرستاده ، مورد قبول نیست ؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت و قیمت غنا و آوازه خوانى حرام است .
امّا محمّد بن شاذان ، مردى از شیعیان و دوستان ما مى باشد.
و ابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب ، ملعون - و خبیث است و نیز اصحاب و یاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین و هم سخن مباش ، چون که من و پدران من از آن ها بیزار مى باشیم .
و آن هائى که اموال ما را - و آنچه مربوط به ما باشد - بى جهت حلال و مباح بدانند و مصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
و امّا خمس - یعنى سهم امام و سهم سادات - را براى شیعیان و دوستان خود حلال و مباح کرده ایم و تا هنگام ظهور، مى توانند مورد استفاده قرار دهند.
و آن هائى که در دین و شریعت خداوند متعال و یا نسبت به ما - اهل بیت عصمت و طهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است و نیازى نداریم که براى ما چیزى ارسال نمایند.
و نسبت به علّت وقوع غیبت : اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است : وَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اءشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. (1) یعنى ؛ از بعضى مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتى شما خواهد شد.
و ثانیا هر یک از ائمّه اطهار و پدرانم در حکومتِ یکى از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولى من هنگامى ظهور مى نمایم که هیچ ظالمى قدرت و اراده اى ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده و بهره گیرى شود؟
همانا جریان و موضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوى آن را پوشانیده باشد، بدانید که من براى موجودات زمینى وسیله امنیّت و آسایش هستم ، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امان هستند.
و از آنچه برایتان مفید نیست و سودى ندارد، سؤ ال نکنید و خود را به زحمت نیندازید، و سعى نمائید براى تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید.
و در خاتمه ، اى اسحاق ! سلام بر تو و بر کسانى باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پیروى کنند.(2)

1-سوره مائدة : آیه 101. 
2- غیبة شیخ طوسى : ص 176، ح 247، إ کمال الدّین :ص 483، ح 4، الخرایج والجرایح : ج 3، ص 1113، ح 30، احتجاج طبرسى :ج 2، ص ‍ 542، ح 344، إعلام الورى :ج 2، ص 270.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تهیّه آذوقه لشکر امام زمان (عجّ)

مرحوم شیخ صدوق ، کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
حضرت صادق آل محمّد از قول پدرش ، حضرت باقرالعلوم علیهماالسلام حکایت فرماید: هنگامى که امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجّه الشّریف ظهور نماید و بخواهد قیام نماید، قیام خود را از مکّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر کوفه حرکت مى کند. 
و قبل از آن که به همراه لشکر و یاران خویش حرکت نماید، منادى حضرت در بین جمعیّت ، نداء دهد: کسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل کند، سپس حضرت دستور مى دهد تا سنگ حضرت موسى بن عمران علیه السلام - که به مقدار بار شترى است - برداشته شود و همراه نیروها آورده شود، پس در هر منزلى که فرود آیند، از آن سنگ چشمه اى از آب گوارا جارى گردد که هر گرسنه اى از آن میل کند، سیر گردد؛ و نیز هر تشنه اى از آن آب بیاشامد، سیراب شود و نیازى به طعام و مایعات نخواهند داشت . 
و این آذوقه خوراکى و آشامیدنى براى تمامى افراد لشکر امام زمان علیه السلام مى باشد، تا هنگامى که در نجف اشرف و کوفه وارد شوند.(1)


1- اصول کافى : ج 1، ص 231، ح 3، إ کمال الدّین : ص 670، ح 17، الخرایج والجرایح : ج 2، ص 691، ح 1.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود

روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود: 
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد... . 
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اءثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد. 
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند. 
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود. 
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است . 
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید. 
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید. 
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود. 
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.(1)


1- مختصر بصائرالدّرجات ص 182 - 183.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت :(1) 
اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید. 
از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟ 
امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله : 
مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد. 
مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد. 
و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود. 
رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد. 
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند. 
افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند. 
براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست .
مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند. 
گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد. 
سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود: 
در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد. 
او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند. 
سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند.(2) 
همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است : 
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادى معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخى که در آسمان نمایان مى شود مورد زجر و سختى قرار مى گیرند، در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزى شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانى گردند، در عراق خوف و وحشتى حاکم شود که راه فرار و نجاتى بر آن ها نباشد.(3)


1-حدیث طولانى بود، فرمایشات حضرت گلچین گردیده است . 
2- الخرایج و الجرایح : ج 3، ص 133 - 137، ح 53، اکمال الدّین : ص ‍ 525، ح 1. 
3- ارشاد: ج 2، ص 378، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 284، س ‍ 13.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قانون پیاده رو و سواره

بنابر فرمایش امام موسى کاظم علیه السلام که فرمود:
هنگامى که حضرت صاحب اءمر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف و سلام اللّه علیه ) ظهور نماید، قانونى را براى عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روها تعیین و به مرحله اجراء در مى آورد، که به شرح ذیل مى باشد:
کلّیه سواره ها - موتورى ، ماشین ، دوچرخه ، الاغ و... باید از خیابان حرکت و عبور نمایند.
و کلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده و رفت و آمد نمایند.
تبصره :
هر سواره اى که از پیاده رو استفاده و حرکت نماید، چنانچه برخوردى با عابر کند و آسیبى به او برساند، مقصّر و ضامن است و باید خسارت او را پرداخت کند.
هر پیاده و عابرى که از خیابان استفاده و رفت و آمد نماید، هرگونه آسیبى توسّط سواره اى به او برسد ضمانتى برایش نیست و خسارت بر عهده خودش مى باشد.(1)


1- وسائل الشّیعة : ج 29، ص 243، ح 3.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حوادث ظهور و خروج نور

حضرت باقرالعلوم علیه السلام به بعضى از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید و مشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانى که علائم و نشانه هائى که برایت مطرح مى کنم آشکار شود.(1) 
قبل از ظهور امام زمان علیه السلام بین مردم یک درگیرى وسیعى انجام خواهد شد و جمع بسیارى کشته مى شوند، بعد از آن شخصى به عنوان سُفیانى ، لشکرى را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگى و مسلّح ، به سوى کوفه بسیج مى کند و در نتیجه آن خونریزى و غارت اموال و نفوس بسیارى رُخ مى دهد. 
در همین بین ، لشکرى از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم هاى مخصوصى حرکت مى کنند که در بین آن ها تعدادى از یاران امام زمان علیه السلام نیز وجود دارد. 
سپس لشکر خراسانى با لشکر سفیانى در بین شهر حیره و کوفه با یکدیگر درگیر مى شوند. 
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدى موعود علیه السلام ظهور کرده است و آن حضرت در حال حرکت به سوى مکّه مى باشد، به همین جهت گروه عظیمى را جهت تعقیب آن حضرت روانه مى کند. 
پس چون لشکر سفیانى هنگامى که در محلّى به نام بیداء - بین مکّه و مدینه - برسند و فرود آیند، ندائى از آسمان به زمین خطاب مى شود که : تمامى نیروهاى سفیانى را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثرى از آن ها باقى نباشد. 
و امّا آن سه نفر را خداوند متعال ، صورت هایشان را به پشت بر مى گرداند و به صورت و قیافه سگ در مى آیند و مسخ مى شوند. 
سپس در یک چنین زمانى حضرت ولىّ عصر، امام زمان علیه السلام در کنار کعبه الهى قرار گرفته و بر دیوار آن تکیه زده و به اهل زمین خطاب مى نماید و مى فرماید: 
اى مردم ! ما براى یارى دین خدا آمده ایم و هرکس مایل باشد، مى تواند به گروه ما بپیوندد. 
و به دنباله آن مى افزاید: ما اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله هستیم ؛ و از هر فردى نسبت به خداوند متعال و رسولش نزدیک تر و اولى تر مى باشیم ، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم ، نوح و ابراهیم ؛ و همچنین نسبت به تمامى پیامبران الهى ، حتّى حضرت محمّد صلوات اللّه علیهم با من مذاکره و احتجاج کند، آماده ام . 
پس از آن ، مى فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است : إنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهى م وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُریَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. (2) 
من تداوم بخش و خلف آدم و نوح هستم ، من برگزیده ابراهیم و محمّد صلوات اللّه علیهم هستم ، هر که مى خواهد پیرامون قرآن و یا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من احتجاج و مناظره نماید، آماده ام ؛ چون از هرکس دیگرى به آن ها نزدیک تر و به آن ها آشناتر هستم . 
بعد از آن ، در ادامه فرمایشات خود مى افزاید: آن هائى که کلام مرا شنیدند و متوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید. 
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب و مسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند ... . 
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: در چنین موقعیّتى خداوند متعال اصحاب و یاران حضرت حجّت علیه السلام را که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر مى باشند، جمعشان مى نماید، همان طورى که در قرآن چنین فرموده است : 
أیْنَما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ. (3) 
سپس این تعداد افراد با امام زمان علیه السلام بیعت مى کنند؛ و عهد و میثاق حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد اوست که از پیامبران یکى از پس دیگرى به إرث نهاده شده است . 
حضرت باقر العلوم علیه السلام در پایان افزود: امام زمان علیه السلام از فرزندان حسین بن علىّ علیهماالسلام مى باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم و اصلاح مى نماید و نام مبارک و گرامى او همانند نام جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهد بود.(4)


1-علائم و نشانه هائى از غیبت و ظهور منجى عالم بشریّت ، حضرت بقیّة اللّه الا عظم - روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، عجّل اللّه فى فرجه الشّریف - مى باشد که هر کدام نیاز به توضیح و تشریح دارد که باید به کتابهاى مربوطه ارجاع شود. ضمنا حدیث بسیار طولانى بود که به قطعه هائى از ترجمه آن اکتفا شد. 
2- سوره آل عمران : آیه 33 و 34. 
3- سوره بقرة : آیه 148. 
4- اختصاص شیخ مفید: ص 255 257، بحارالا نوار: ج 52، ص 305، ح 78.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فایده عطسه و برخورد با آن

مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم ، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسکرى علیه السلام - حکایت کنند:
هنگامى که حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همین لحظه نگهان عطسه اى کرد و سپس اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد و آله )). 
بعد از آن با کمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان کرده اند که حجّت و ولىّ خداوند متعال زایل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بیان حقایق داده شود، همانا شکّ و شُبهه از بین خواهد رفت .
همچنین به نقل از نسیم خادم حکایت نمانند:
یک شب پس از آن که حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف ) تولّد یافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارک آن حضرت شرفیات شدم ، هنگامى که نشستم عطسه کردم .
حضرت در حقّ من دعائى کرد و فرمود: ((یَرْحَمُکَ اللّهُ)).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسیار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسیم ! آیا مى خواهى تو را به نتیجه و فایده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدایت گردم .
حضرت در همان موقعیّتى که تازه به دنیا آمده بود، فرمود: ((هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ یّامٍ)) یعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در اءمان مى دارد.(1)


1- آدرس هر دو داستان : إکمال الدّین : ص 430، ح 5، غیبة شیخ طوسى : ص 232، ح 200، و ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217، الخرائج و الجرائح :: ج 1، ص 465، ح 11، وج 2، ص 693، ح 7.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دجال در کعبه

ابوالفرج مى گوید:
سالى که حضرت صادق (علیه السلام) به مکه به قصد حج تشریف آورد بود، ایشان را دیدم که زیر ناودان کعبه ایستاده و مشغول دعا بود، و سه تن از فرزندان ((حسن بن حسن بن على)) یعنى ((عبدالله بن حسن)) و ((حسن بن حسن)) و ((جعفربن حسن)) به ترتیب سمت چپ و راست و پشت سر حضرت (علیه السلام) ایستاده بودند. در این حال عباد بن کثیر بصرى - که از عباد و زهاد مشهور زمان امام جعفر صادق بود - آمده و گفت: یا اباعبدالله!
حضرت (علیه السلام) سکوت فرمود، تا عباد سه بار بدین ترتیب حضرت (علیه السلام) را فراخواند.
سپس گفت: اى جعفر!
حضرت (علیه السلام) فرمود: بگو، چه مى خواهى؟
عباد گفت: من کتابى دارم که در آن نوشته است که این بنا را مردى سنگ به سنگ متلاشى خواهد کرد.
حضرت (علیه السلام) فرمود: کتابت دروغ مى گوید؛ به خدا قسم! من او را مى شناسم، پاهایش زرد است و ساق پاهایش زخمى، شکمش بزرگ و گردنش نازک و بزرگ سر است. کنار همین رکن مى ایستد - حضرت با دست به رکن یمانى اشاره فرمود - و مردم را از طواف کعبه منع مى کند آن چنان که مردم از دیدن او وحشت مى کنند.
آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: سپس خداوند مردى از نسل من بر مى انگیزد - حضرت با دست به سینه خود اشاره فرمود - و همچنان که قوم عاد، ثمود و فرعون، ذى الاوتاد را کشت، او را مى کشید.
در این حال، عبدالله بن حسن عرض کرد: قسم به خدا! که امام (علیه السلام) راست مى گوید، و بدین ترتیب هر سه نفرشان امام (علیه السلام) را تصدیق کردند.(1)


1- اقبال الاعمال، ج 3، ص 87 و 88؛ فیما یتعلق بشهر محرم؛ بحار الانوار، ج 51 ص ‍ 148 و 149.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ملاقات خضر (علیه السلام) و دجال

ابا سعید خدرى مى گوید: پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در ضمن سخنانى در مورد دجال فرمود: روزى دجال خواهد آمد، اما اجازه ورود به کوچه هاى مدینه را نخواهد داشت، بلکه در یکى از بیابان هاى وسیع اطراف مدینه متوقف خواهد شد.
در این حال مردى که بهترین مردم - و یا از بهترین مردم - است به سوى او مى آید و مى گوید: شهادت مى دهم تو همان دجالى هستى که پیامبر (صلى الله و علیه و آله و سلم) فرموده است.
دجال مى گوید: آیا مى خواهید که این مرد را بکشم و سپس زنده اش ‍ گردانم؟ آیا به من در انجام این کار شک دارید؟
مردم مى گفتند: نه.
آنگاه دجال آن مرد را مى کشد و سپس او را زنده مى کند.
هنگامى که آن مرد زنده مى شود مى گوید: قسم به خدا! اکنون هیچ کس از من به احوال تو بیناتر نیست.
در این هنگام دجال قصد مى کند که او را بکشد اما نمى تواند بر او تسلط یابد.
ابواسحاق ابراهیم بن سعد گوید: مى گویند: این مرد حضرت خضر (علیه السلام) است.(1)


1- کشف الغمه، ج 3، ص 291؛ بحار الانوار، ج 51 ص 98.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰