سلام بر پسر فاطمه (س)

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی، القائم بامرک

۱۳۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها

حضرت عبدالعظیم حسنى رحمة اللّه علیه حکایت کند:
روزى خدمت حضرت جواد الا ئمّه علیهم السلام عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد صلى الله علیه و آله باشید.
امام جواد علیه السلام فرمود: اى ابوالقاسم ! هر یک از ما ائمّه ، در زمان و موقعیّت خود، قائم و مجرى احکام الهى و هدایت گر مردم به سوى دین خدا مى باشیم .
ولیکن آن قائمى که خداوند به وسیله او زمین را از شرک و فساد پاک مى گرداند و عدل و داد را مى گستراند، ولادتش مخفى و پنهان مى باشد و از دید انسان ها غایب و نامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است .
او هم نام و هم کُنیه با حضرت رسول ، محمّد صلى الله علیه و آله مى باشد؛ طىّ الا رض مى نماید و زمین برایش مى چرخد، تمام مشکلات برایش آسان مى گردد و سختى ها و ناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل و متواضع مى باشند.
به تعداد اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ بدر یعنى سیصد و سیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار و اجتماع مى نمایند که خداوند متعال در قرآن ، نیز به آن اشاره نموده : اءیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىٍّْءٍ قَدیرٌ .(1) 
یعنى ؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر مى گرداند، زیرا که او بر هر کارى قادر و توانا است .
و چون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف عهد و پیمان ببندند، ده هزار نیروى کمکى دیگر برایش ‍ مى رسد و با اذن خداوند متعال قیام و خروج مى نماید؛ و دشمنان و مخالفان خداوند را به قدرى به هلاکت مى رساند تا خدا از او راضى گردد.
حضرت عبدالعظیم حسنى گوید: اظهار داشتم : اى مولا و سرورم ! چگونه به رضایت و خوشنودى پروردگار، علم پیدا مى کند؟
فرمود: خداوندِ توانا، در قلب و درونش رحمت و راءفت ایجاد مى گرداند.
و چون امام زمان علیه السلام داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات و عُزّى را خارج نماید و آن ها را در حضور افراد به آتش مى کشد.(2)


1-سوره بقرة : آیه 148. 
2- احتجاج طبرسى : ج 2، ص 481، ح 324، إعلام الورى : ج 2، ص ‍ 242، إ کمال الدّین : ص 377، ح 2، کفایة الا ثر: ص 281، با مختصر تفاوتى در الفاظ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خصوصیّات حضرت از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله

حضرت جواد الا ئمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثى بسیار طولانى حکایت فرماید: 
روزى بر جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم ، شخصى به نام اءبىِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائى پیرامون ائمّه اطهار علیهم السلام مطرح شد تا جائى که جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله اظهار داشت : 
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام ، نطفه اى پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان هاى مؤمن به وسیله آن شادمان و راضى خواهند شد. 
خداوند تبارک و تعالى در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانى نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند. 
او امامى است پرهیزکار و پاک ، مسرور کننده و رضایت بخش ، هدایت گر و هدایت بخش ، حکم به عدل مى نماید و بر اجراى عدالت دستور مى دهد. 
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق مى کند و خداوند هم او را تصدیق و تاءیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفى و پنهان مى گردد تا زمانى که آمادگى ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود. 
در طالقان گنج هاى ارزشمندى در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره ، بلکه مردانى قوى و پایدار خواهند بود. 
خداوند متعال هنگام فزرندم ، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع مى نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنى ؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود. 
و طومارى در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفى کامل از جهت نسب ، شهر، شغل و فامیل خانوادگى ثبت و ظبط گردیده است . 
امام حسین علیه السلام افزود: اءُبىّ بن کعب سؤ ال کرد: علائم و نشانه هاى ظهور او چگونه و چیست ؟ 
جدّم رسول اللّه صلى الله علیه و آله در جواب او، فرمود: بیرقى مخصوص ‍ او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق ، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا مى زند و مى گوید: 
اى ولىّ اللّه ! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان . 
همچنین شمشیرى مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است ، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید: 
اى ولىّ اللّه ! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینى . 
پس در همان حال ، ظاهر و خارج مى گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجاى عالَم و در هر حالتى بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند. 
و او تمام حدود و احکام الهى را به اجراء در خواهد آورد، در حالتى که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوى او قرار دارد. 
و به همین زودى قبل از قیام قیامت ، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار مى کنم . 
سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله در ادامه فرمایش خود افزود: اى اءُبىّ! خوشا به حال کسى که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسى که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات مى بخشد.(1)


1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 186 - 190، إ کمال الدّین صدوق : 264، ح 11، عیون اخبارالرّضا علیه السلام : ج 1، ص 59، ح 29.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هفده نوع اطّلاعات

مرحوم کلینى - صاحب کتاب شریف کافى - به نقل از برادرش ، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال هاى مختلفى را نوشتم و خدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف ، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمرى رفتم و از او تقاضا کردم تا جواب سؤال هاى مرا از حضرت حجّت علیه السلام دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، جواب کلّیه آن سؤ ال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم :
آنچه پیرامون منکرین و مخالفین من از خویشان من و پسر عمویم سؤ ال کردى ، پس بدان که بین خداوند متعال و هیچ یک از بندگانش خویشاوندى وجود ندارد؛ و هر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم و باید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح علیه السلام مى باشد.
و امّا نسبت به عمویم جعفر و فرزندانش ، همانند راه و روش برادران یوسف علیه السلام است .
و امّا نسبت به فقّاع ، حرام مى باشد؛ ولى آب جو - که در منازل گرفته مى شود - مانعى ندارد.
و آنچه از اموال - به عنوان خمس ، زکات و دیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت مى کنیم ، جهت تطهیر و تزکیه - نفوس و ثروت خود - شما است ، هر که مایل بود بپردازد و هر که مایل نبود نیازى به آن نیست .
و نسبت به زمان ظهور و فرج ، مربوط به خداوند متعال است و هر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است .
و کسانى که معتقد باشند که امام حسین علیه السلام زنده است و کشته نشده ، کافر و گمراه خواهند بود.
و حوادث و مسائلى که رخ مى دهد به علماء و فقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آن ها هستم .
امّا محمّد بن عثمان عَمرى ، خداوند از او و از پدرش راضى و خوشنود باشد؛ او مورد وثوق من و نوشته هاى او همانند نوشته من مى باشد.
و امّا محمّد بن علىّ بن مهزیار اهوازى ، خداوند دل او را نورانى و روشن نماید و شکّهاى او را زایل گرداند.
و آن مقدار پولى را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش ‍ - براى ما فرستاده ، مورد قبول نیست ؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت و قیمت غنا و آوازه خوانى حرام است .
امّا محمّد بن شاذان ، مردى از شیعیان و دوستان ما مى باشد.
و ابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب ، ملعون - و خبیث است و نیز اصحاب و یاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین و هم سخن مباش ، چون که من و پدران من از آن ها بیزار مى باشیم .
و آن هائى که اموال ما را - و آنچه مربوط به ما باشد - بى جهت حلال و مباح بدانند و مصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
و امّا خمس - یعنى سهم امام و سهم سادات - را براى شیعیان و دوستان خود حلال و مباح کرده ایم و تا هنگام ظهور، مى توانند مورد استفاده قرار دهند.
و آن هائى که در دین و شریعت خداوند متعال و یا نسبت به ما - اهل بیت عصمت و طهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است و نیازى نداریم که براى ما چیزى ارسال نمایند.
و نسبت به علّت وقوع غیبت : اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است : وَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اءشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. (1) یعنى ؛ از بعضى مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتى شما خواهد شد.
و ثانیا هر یک از ائمّه اطهار و پدرانم در حکومتِ یکى از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولى من هنگامى ظهور مى نمایم که هیچ ظالمى قدرت و اراده اى ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده و بهره گیرى شود؟
همانا جریان و موضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوى آن را پوشانیده باشد، بدانید که من براى موجودات زمینى وسیله امنیّت و آسایش هستم ، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امان هستند.
و از آنچه برایتان مفید نیست و سودى ندارد، سؤ ال نکنید و خود را به زحمت نیندازید، و سعى نمائید براى تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید.
و در خاتمه ، اى اسحاق ! سلام بر تو و بر کسانى باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پیروى کنند.(2)

1-سوره مائدة : آیه 101. 
2- غیبة شیخ طوسى : ص 176، ح 247، إ کمال الدّین :ص 483، ح 4، الخرایج والجرایح : ج 3، ص 1113، ح 30، احتجاج طبرسى :ج 2، ص ‍ 542، ح 344، إعلام الورى :ج 2، ص 270.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تهیّه آذوقه لشکر امام زمان (عجّ)

مرحوم شیخ صدوق ، کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
حضرت صادق آل محمّد از قول پدرش ، حضرت باقرالعلوم علیهماالسلام حکایت فرماید: هنگامى که امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجّه الشّریف ظهور نماید و بخواهد قیام نماید، قیام خود را از مکّه معظّمه شروع نموده و ابتداء به سمت شهر کوفه حرکت مى کند. 
و قبل از آن که به همراه لشکر و یاران خویش حرکت نماید، منادى حضرت در بین جمعیّت ، نداء دهد: کسى حقّ ندارد به همراه خود غذا و آب حمل کند، سپس حضرت دستور مى دهد تا سنگ حضرت موسى بن عمران علیه السلام - که به مقدار بار شترى است - برداشته شود و همراه نیروها آورده شود، پس در هر منزلى که فرود آیند، از آن سنگ چشمه اى از آب گوارا جارى گردد که هر گرسنه اى از آن میل کند، سیر گردد؛ و نیز هر تشنه اى از آن آب بیاشامد، سیراب شود و نیازى به طعام و مایعات نخواهند داشت . 
و این آذوقه خوراکى و آشامیدنى براى تمامى افراد لشکر امام زمان علیه السلام مى باشد، تا هنگامى که در نجف اشرف و کوفه وارد شوند.(1)


1- اصول کافى : ج 1، ص 231، ح 3، إ کمال الدّین : ص 670، ح 17، الخرایج والجرایح : ج 2، ص 691، ح 1.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همچون شمایل جدّش ظاهر مى شود

روزى حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در جمع بعضى از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، چنین اظهار نمود: 
به خدا سوگند! او را مى بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه مى باشد، در حالتى که پیراهن و عباى رسول اللّه صلى الله علیه و آله را بر تن ؛ و عمامه آن حضرت را بر سر و کفش هاى وصله دارش را در پاى خود کرده ؛ و نیز چوب دستى او را در دست گرفته و به عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند مى آید تا داخل مکّه گردد... . 
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپرى شده ، امّا با شکل و قیافه جوانى شاداب ظاهر مى گردد و هیچ اءثر پیرى در او دیده نمى شود؛ و به تنهائى وارد مسجدالحرام و به کعبه پناهنده مى گردد. 
و چون شب فرا رسد و مردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل و تعدادى از دیگر ملائکه نازل مى شوند و نزد حضرت ولىّ عصر، امام زمان صلوات اللّه علیه مى آیند. 
در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام به صاحب الزّمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف گوید: اى سرور من ! گفتار تو مقبول و دستور تو نافذ خواهد بود. 
پس از آن ، امام زمان علیه السلام دستى بر صورت خود مى کشد و اظهار مى دارد: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که وعده اش فرا رسیده و ما را وارث زمین گردانیده است و جایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را براى عمل کنندگان مخلص قرار داده است . 
بعد از آن ، حضرت بین رکن و مقام مى ایستد و با فریادى رعدآسا ندا مى دهد: اى کسانى که خدا شما را براى یارى من ذخیره داشته است ، به پاخیزید و به سوى من بشتابید و مرا یارى کنید. 
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمایش خود افزود: صداى امام زمان به گوش همگان در شرق و غرب عالَم خواهد رسید. 
و چون این صدا به گوش همه برسد، تمامى اصحاب و یاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله در جنگ بدر خواهد بود. 
سپس تمامى افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ و اوّل کسى که دست امام زمان را مى گیرد و بیعت مى کند، جبرئیل امین علیه السلام است و پس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ و سپس جنّیانى که در رکاب آن حضرت باید باشند و بعد از آن ها مؤمنینى که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت مى نمایند.(1)


1- مختصر بصائرالدّرجات ص 182 - 183.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند: 
روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت :(1) 
اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید. 
از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟ 
امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله : 
مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد. 
مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد. 
و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود. 
رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد. 
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند. 
افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند. 
براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست .
مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند. 
گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد. 
سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود: 
در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد. 
او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند. 
سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند.(2) 
همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است : 
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادى معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخى که در آسمان نمایان مى شود مورد زجر و سختى قرار مى گیرند، در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزى شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانى گردند، در عراق خوف و وحشتى حاکم شود که راه فرار و نجاتى بر آن ها نباشد.(3)


1-حدیث طولانى بود، فرمایشات حضرت گلچین گردیده است . 
2- الخرایج و الجرایح : ج 3، ص 133 - 137، ح 53، اکمال الدّین : ص ‍ 525، ح 1. 
3- ارشاد: ج 2، ص 378، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 284، س ‍ 13.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قانون پیاده رو و سواره

بنابر فرمایش امام موسى کاظم علیه السلام که فرمود:
هنگامى که حضرت صاحب اءمر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف و سلام اللّه علیه ) ظهور نماید، قانونى را براى عبور و مرور از خیابان ها و پیاده روها تعیین و به مرحله اجراء در مى آورد، که به شرح ذیل مى باشد:
کلّیه سواره ها - موتورى ، ماشین ، دوچرخه ، الاغ و... باید از خیابان حرکت و عبور نمایند.
و کلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده و رفت و آمد نمایند.
تبصره :
هر سواره اى که از پیاده رو استفاده و حرکت نماید، چنانچه برخوردى با عابر کند و آسیبى به او برساند، مقصّر و ضامن است و باید خسارت او را پرداخت کند.
هر پیاده و عابرى که از خیابان استفاده و رفت و آمد نماید، هرگونه آسیبى توسّط سواره اى به او برسد ضمانتى برایش نیست و خسارت بر عهده خودش مى باشد.(1)


1- وسائل الشّیعة : ج 29، ص 243، ح 3.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حوادث ظهور و خروج نور

حضرت باقرالعلوم علیه السلام به بعضى از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید و مشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانى که علائم و نشانه هائى که برایت مطرح مى کنم آشکار شود.(1) 
قبل از ظهور امام زمان علیه السلام بین مردم یک درگیرى وسیعى انجام خواهد شد و جمع بسیارى کشته مى شوند، بعد از آن شخصى به عنوان سُفیانى ، لشکرى را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگى و مسلّح ، به سوى کوفه بسیج مى کند و در نتیجه آن خونریزى و غارت اموال و نفوس بسیارى رُخ مى دهد. 
در همین بین ، لشکرى از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم هاى مخصوصى حرکت مى کنند که در بین آن ها تعدادى از یاران امام زمان علیه السلام نیز وجود دارد. 
سپس لشکر خراسانى با لشکر سفیانى در بین شهر حیره و کوفه با یکدیگر درگیر مى شوند. 
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدى موعود علیه السلام ظهور کرده است و آن حضرت در حال حرکت به سوى مکّه مى باشد، به همین جهت گروه عظیمى را جهت تعقیب آن حضرت روانه مى کند. 
پس چون لشکر سفیانى هنگامى که در محلّى به نام بیداء - بین مکّه و مدینه - برسند و فرود آیند، ندائى از آسمان به زمین خطاب مى شود که : تمامى نیروهاى سفیانى را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثرى از آن ها باقى نباشد. 
و امّا آن سه نفر را خداوند متعال ، صورت هایشان را به پشت بر مى گرداند و به صورت و قیافه سگ در مى آیند و مسخ مى شوند. 
سپس در یک چنین زمانى حضرت ولىّ عصر، امام زمان علیه السلام در کنار کعبه الهى قرار گرفته و بر دیوار آن تکیه زده و به اهل زمین خطاب مى نماید و مى فرماید: 
اى مردم ! ما براى یارى دین خدا آمده ایم و هرکس مایل باشد، مى تواند به گروه ما بپیوندد. 
و به دنباله آن مى افزاید: ما اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه و آله هستیم ؛ و از هر فردى نسبت به خداوند متعال و رسولش نزدیک تر و اولى تر مى باشیم ، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم ، نوح و ابراهیم ؛ و همچنین نسبت به تمامى پیامبران الهى ، حتّى حضرت محمّد صلوات اللّه علیهم با من مذاکره و احتجاج کند، آماده ام . 
پس از آن ، مى فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است : إنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إبْراهى م وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُریَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. (2) 
من تداوم بخش و خلف آدم و نوح هستم ، من برگزیده ابراهیم و محمّد صلوات اللّه علیهم هستم ، هر که مى خواهد پیرامون قرآن و یا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من احتجاج و مناظره نماید، آماده ام ؛ چون از هرکس دیگرى به آن ها نزدیک تر و به آن ها آشناتر هستم . 
بعد از آن ، در ادامه فرمایشات خود مى افزاید: آن هائى که کلام مرا شنیدند و متوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید. 
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب و مسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند ... . 
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: در چنین موقعیّتى خداوند متعال اصحاب و یاران حضرت حجّت علیه السلام را که تعداد آن ها سیصد و سیزده نفر مى باشند، جمعشان مى نماید، همان طورى که در قرآن چنین فرموده است : 
أیْنَما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْى ءٍ قَدیرٌ. (3) 
سپس این تعداد افراد با امام زمان علیه السلام بیعت مى کنند؛ و عهد و میثاق حضرت رسول صلى الله علیه و آله نزد اوست که از پیامبران یکى از پس دیگرى به إرث نهاده شده است . 
حضرت باقر العلوم علیه السلام در پایان افزود: امام زمان علیه السلام از فرزندان حسین بن علىّ علیهماالسلام مى باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم و اصلاح مى نماید و نام مبارک و گرامى او همانند نام جدّش رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهد بود.(4)


1-علائم و نشانه هائى از غیبت و ظهور منجى عالم بشریّت ، حضرت بقیّة اللّه الا عظم - روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، عجّل اللّه فى فرجه الشّریف - مى باشد که هر کدام نیاز به توضیح و تشریح دارد که باید به کتابهاى مربوطه ارجاع شود. ضمنا حدیث بسیار طولانى بود که به قطعه هائى از ترجمه آن اکتفا شد. 
2- سوره آل عمران : آیه 33 و 34. 
3- سوره بقرة : آیه 148. 
4- اختصاص شیخ مفید: ص 255 257، بحارالا نوار: ج 52، ص 305، ح 78.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فایده عطسه و برخورد با آن

مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم ، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسکرى علیه السلام - حکایت کنند:
هنگامى که حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همین لحظه نگهان عطسه اى کرد و سپس اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد و آله )). 
بعد از آن با کمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان کرده اند که حجّت و ولىّ خداوند متعال زایل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بیان حقایق داده شود، همانا شکّ و شُبهه از بین خواهد رفت .
همچنین به نقل از نسیم خادم حکایت نمانند:
یک شب پس از آن که حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف ) تولّد یافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارک آن حضرت شرفیات شدم ، هنگامى که نشستم عطسه کردم .
حضرت در حقّ من دعائى کرد و فرمود: ((یَرْحَمُکَ اللّهُ)).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسیار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسیم ! آیا مى خواهى تو را به نتیجه و فایده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدایت گردم .
حضرت در همان موقعیّتى که تازه به دنیا آمده بود، فرمود: ((هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ یّامٍ)) یعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در اءمان مى دارد.(1)


1- آدرس هر دو داستان : إکمال الدّین : ص 430، ح 5، غیبة شیخ طوسى : ص 232، ح 200، و ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217، الخرائج و الجرائح :: ج 1، ص 465، ح 11، وج 2، ص 693، ح 7.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این مناظره درس زندگى مى دهد

سفیان ثورى روزى خدمت حضرت صادق (علیه السلام ) رسید. آنجناب لباسهاى سفیدى مانند پوست تخم مرغ پوشیده بود. گفت این نوع لباس شایسته مثل شما نیست . حضرت فرمود گوش کن آنچه مى گویم ، و حفظ نما، زیرا چیزى که مى گویم براى دنیا و آخرت تو خوب است اگر بر سنت پیغمبر و حق بمیرى نه بر بدعت .
پدرم فرمود حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) در زمان تنگدستى و مضیقه بود اما اگر نعمت دنیا و فراخى روى آورد شایسته ترین مردم براى استفاده از آن نیکانند نه فاسقان و منافقین . آنچه تو بر من ایراد کردى به خدا قسم با همین لباس که مشاهده مى کنى از هنگام تکلیف هر حقى از خداوند در مالم تعلق گرفت . روز را به شام نرسانده حق را به محلش رسانیدم .(1) 

ادامه مطلب...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دجال در کعبه

ابوالفرج مى گوید:
سالى که حضرت صادق (علیه السلام) به مکه به قصد حج تشریف آورد بود، ایشان را دیدم که زیر ناودان کعبه ایستاده و مشغول دعا بود، و سه تن از فرزندان ((حسن بن حسن بن على)) یعنى ((عبدالله بن حسن)) و ((حسن بن حسن)) و ((جعفربن حسن)) به ترتیب سمت چپ و راست و پشت سر حضرت (علیه السلام) ایستاده بودند. در این حال عباد بن کثیر بصرى - که از عباد و زهاد مشهور زمان امام جعفر صادق بود - آمده و گفت: یا اباعبدالله!
حضرت (علیه السلام) سکوت فرمود، تا عباد سه بار بدین ترتیب حضرت (علیه السلام) را فراخواند.
سپس گفت: اى جعفر!
حضرت (علیه السلام) فرمود: بگو، چه مى خواهى؟
عباد گفت: من کتابى دارم که در آن نوشته است که این بنا را مردى سنگ به سنگ متلاشى خواهد کرد.
حضرت (علیه السلام) فرمود: کتابت دروغ مى گوید؛ به خدا قسم! من او را مى شناسم، پاهایش زرد است و ساق پاهایش زخمى، شکمش بزرگ و گردنش نازک و بزرگ سر است. کنار همین رکن مى ایستد - حضرت با دست به رکن یمانى اشاره فرمود - و مردم را از طواف کعبه منع مى کند آن چنان که مردم از دیدن او وحشت مى کنند.
آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: سپس خداوند مردى از نسل من بر مى انگیزد - حضرت با دست به سینه خود اشاره فرمود - و همچنان که قوم عاد، ثمود و فرعون، ذى الاوتاد را کشت، او را مى کشید.
در این حال، عبدالله بن حسن عرض کرد: قسم به خدا! که امام (علیه السلام) راست مى گوید، و بدین ترتیب هر سه نفرشان امام (علیه السلام) را تصدیق کردند.(1)


1- اقبال الاعمال، ج 3، ص 87 و 88؛ فیما یتعلق بشهر محرم؛ بحار الانوار، ج 51 ص ‍ 148 و 149.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ملاقات خضر (علیه السلام) و دجال

ابا سعید خدرى مى گوید: پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در ضمن سخنانى در مورد دجال فرمود: روزى دجال خواهد آمد، اما اجازه ورود به کوچه هاى مدینه را نخواهد داشت، بلکه در یکى از بیابان هاى وسیع اطراف مدینه متوقف خواهد شد.
در این حال مردى که بهترین مردم - و یا از بهترین مردم - است به سوى او مى آید و مى گوید: شهادت مى دهم تو همان دجالى هستى که پیامبر (صلى الله و علیه و آله و سلم) فرموده است.
دجال مى گوید: آیا مى خواهید که این مرد را بکشم و سپس زنده اش ‍ گردانم؟ آیا به من در انجام این کار شک دارید؟
مردم مى گفتند: نه.
آنگاه دجال آن مرد را مى کشد و سپس او را زنده مى کند.
هنگامى که آن مرد زنده مى شود مى گوید: قسم به خدا! اکنون هیچ کس از من به احوال تو بیناتر نیست.
در این هنگام دجال قصد مى کند که او را بکشد اما نمى تواند بر او تسلط یابد.
ابواسحاق ابراهیم بن سعد گوید: مى گویند: این مرد حضرت خضر (علیه السلام) است.(1)


1- کشف الغمه، ج 3، ص 291؛ بحار الانوار، ج 51 ص 98.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گنج سلیمان در اسپانیا

شعبى مى گوید:
روزى عبدالملک بن مروان مرا فراخواند و گفت: موسى بن نصر - فرمانده ما در افریقا و امیر طارق بن زیاد فاتح اسپانیا - نامه اى براى من فرستاده و در آن نوشته است: به من خبر داده اند که حضرت سلیمان (علیه السلام) در زمان خود به گروه جن امر کرده است که شهرى از مس براى او بسازند، و تمام عفریت هاى و جنیان براى ساختن آن گرد آمدند و آن را از چشمه غنى مسى که خداوند براى سلیمان پدید آورده بود، بنا کردند.
محل این شهر در بیابانى در اسپانیا است، و گنجهایى که سلیمان به ودیعه گرفته بود، در آن است. من مى خواهم به طرف آن حرکت کنم.
یکى از کارگزاران نزدیکم مرا مطلع نموده است که مسیر منتهى به آن، بسیار ناهموار و دشوار است، بدون آمادگى و پشتیبانى لازم و آذوقه زیاد نمى توان این مسافت طولانى و دشوار را طى نمود، و هیچ کس ‍ جز ((دارا بن دارا)) - پادشاه ایران که به دست اسکندر مغلوب شد - نتوانسته است، به بخشى از آن برسد.
هنگامى که اسکندر او را کشت، گفت: قسم به خدا! تمام سرزمینها را به تصرف خود در آوردم و اهل هر سرزمین پیش تسلیم فرود آورده اند. هیچ زمینى نمانده که من در آن گام ننهاده باشم مگر این سرزمین که در اسپانیاست.
دارا آن را دیده است، به همین دلیل قصد آنجا نموده ام تا از دست یافتن به حدى که دارا بدان رسیده است باز نمانم.
یک سال طول کشید تا اسکندر نیز خود را آماده و مجهز نمود، هنگامى که فکر مى کرد آمادگى این کار را یافته است گروهى از افرادش را براى تحقیق فرستاد. آنان پس از تحقیق به او اطلاع دادند که موانعى غیر قابل عبور در مسیر منتهى به آنجا وجود دارد. اسکندر نیز از رفتن منصرف شد.
عبدالملک بن مروان پس از گفت و گو با من، نامه اى به موسى بن نصر نوشت و به او دستور آمادگى و تهیه پشتیبانى لازم براى اجراى این کار را صادر کرد.
موسى بن نصر آماده گردید و به طرف آن شهر خارج شد، و آنجا را دیده و بر احوال آن آگاهى یافت و بازگشت.
او گزارشى براى عبدالملک تهیه کرد و در آخر گزارش چنین نوشت: بعد از گذشت روزهاى زیادى و هنگامى که آذوقه ما به پایان رسید به دریاچه اى - که درختان زیادى در اطراف آن وجود داشت. رسیدم در آنجا به دیوار آن شهر برخوردیم.
من به کنار دیوار شهر رفتم. بر روى آن کتیبه اى به زبان عربى نوشته شده بود. ایستادم و آن را خواندم و دستور دادم از آن نسخه بردارى نمودند. در آن کتیبه این شعر نوشته شده بود:
و آنان که صاحب عزت و مقام هستند بدانند؛ و آنان که آرزوى جاودانگى دارند: که هیچ موجود زنده اى جاودانه نیست. اگر مخلوقى مى توانست در این مسابقه به جاودانگى برسد، سلیمان بن داود بود که بدان مى رسید. آن کسى که مس چون چشمه اى جوشان براى او جارى شد، و فوران مس براى او بخششى نامحدود بود، پس به گروه جنییان امر کرد با آن بنایى به یادگار بسازید؛
که تا قیامت باقى مانده و شکسته و فرسوده نشود. آنها نیز در سطح وسیعى آغاز به کار کردند و به شکل هول انگیزى؛ بر اساس قواعد و اصول محکم، سر به آسمان کشید. و مس را در قالبهاى مستطیل شکلى ریخته و حصار آن را ساختند؛ آنچنان که از سخره هاى سخت و داغ استوار شد. و تمام گنجینه هاى زمین را در آن جاى داد. و در آینده این گنج نامحدود آشکار خواهد شد. آن گنج نامحدود آشکار خواهد شد. آن گنجینه در اعماق زمین پنهان شد. و در طبقات سخت زمینى انباشته ماند. فرمانروایى گذشته او پس از او باقى نماند، تا این که تبدیل به گورى شد ناپایدار؛ این براى آن است که دانسته شود که حکومت پایدار نیست؛ مگر حکومت پر از نعمت و بخشش خداوند، هنگامى خواهد رسید که از نسل عدنان آن سرور متولد شود. او از نسل هاشم و بهترین مولود خواهد بود. خداوند او را با نشانه هایى که مخصوص مى گرداند، بر مى انگیزد؛ تا به سوى تمامى مخلوقات سفید و سیاه خدا برود. کلیدهاى تمامى گنجینه هاى زمین را داراست. و جانشینان او همه آن کلیدها را خواهند داشت. آنها خلفا و حجت هاى دوازده گانه هستند. که پس از بعثت او، جانشینان و سروران والا مقام هستند. تا این که قائم آنها به امر خداوند قیام مى کند. در آن هنگام از آسمان، او را به نام صدا مى زنند. هنگامى که عبدالملک نامه را خواند و ((طالب بن مدرک))، فرستاده موسى بن نصر او را به وضوح مطلع ساخت، به ((محمد بن شهاب زهرى )) که آنجا حضور داشت گفت: نظرت درباره این موضوع عجیب چیست؟
زهرى گفت: به گمان من گروه جنى که مسئولیت حفاظت از شهر را به عهده دارند هرکه را بخواهد به طرف شره برود به خیال و توهم مى افکند.
عبدالملک گفت: راجع به کسى که از آسمان او را صدا مى زنند اطاعى دارى؟
زهرى گفت: از این مطلب درگذر.
عبدالملک گفت: چگونه از این درگذرم که این امرى است بزرگ و دور از ذهن؟ باید با صراحت آنچه که از آن مى دانى بگویى، آیا مرا آزار مى دهى یا چیزى را از من مخفى مى نمایى؟
زهرى گفت: على بن الحسین (علیه السلام) به من گفته است: او مهدى و از نسل فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است.
عبدالملک گفت: هر دوى شما دروغ مى گویید، سخنان هر دوى شما همیشه باطل و قول شما دروغ بوده است. او مردى از نسل ماست.
زهرى گفت: من فقط سخن على بن الحسین (علیه السلام) را نقل کردم، اگر مى خواهى از خودش بپرس؛ چرا مرا ملامت مى کنى؟ اگر دروغ است او دروغ گفته، و اگر راست مى گوید یکى از دشمنان شما به شما کمک کرده است.
عبدالملک گفت: من نیازى به سئوال از فرزندان ابوتراب ندارم. اى زهرى! این مطلب را پوشیده دار تا کسى از آن مطلع نگردد.
زهرى گفت: به خاطر تو به کسى نخواهم گفت.(1)


1- بحار الانوار، ج 51، ص 164 - 166.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گفتگوى ماهى و سلیمان

مى نویسند: روزى یکى از حیوانات دریائى سر از آب بیرون آورده عرض ‍ کرد اى سلیمان، امروز مرا ضیافت و مهمان کن، سلیمان امر کرد آذوقه یک ماه لشکرش را لب دریا جمع کردند تا آنکه مثل کوهى شد، پس تمام آنها را به آن حیوان دادند، تمام را بلعید و گفت:
بقیه قوت من چه شد، این مقدارى از غذاهاى هر روز من بود.
سلیمان تعجب کرمى نویسند: روزى یکى از حیوانات دریائى سر از آب بیرون آورده عرض ‍ کرد اى سلیمان، امروز مرا ضیافت و مهمان کن، سلیمان امر کرد آذوقه یک ماه لشکرش را لب دریا جمع کردند تا آنکه مثل کوهى شد، پس تمام آنها را به آن حیوان دادند، تمام را بلعید و گفت:
بقیه قوت من چه شد، این مقدارى از غذاهاى هر روز من بود.
سلیمان تعجب کرد، فرمود:
آیا مثل تو دیگر جانورى در دریا هست، آن ماهى گفت:
هزار گروه مثل من هستند، پس هر کسى که روى حقیقت توکل بر خدا پیدا کرد، خداوند از جایى که گمان ندارد اسباب روزى او را فراهم مى کند.د، فرمود:مى نویسند: روزى یکى از حیوانات دریائى سر از آب بیرون آورده عرض ‍ کرد اى سلیمان، امروز مرا ضیافت و مهمان کن، سلیمان امر کرد آذوقه یک ماه لشکرش را لب دریا جمع کردند تا آنکه مثل کوهى شد، پس تمام آنها را به آن حیوان دادند، تمام را بلعید و گفت:
بقیه قوت من چه شد، این مقدارى از غذاهاى هر روز من بود.
سلیمان تعجب کرد، فرمود:
آیا مثل تو دیگر جانورى در دریا هست، آن ماهى گفت:
هزار گروه مثل من هستند، پس هر کسى که روى حقیقت توکل بر خدا پیدا کرد، خداوند از جایى که گمان ندارد اسباب روزى او را فراهم مى کند.

آیا مثل تو دیگر جانورى در دریا هست، آن ماهى گفت:
هزار گروه مثل من هستند، پس هر کسى که روى حقیقت توکل بر خدا پیدا کرد، خداوند از جایى که گمان ندارد اسباب روزى او را فراهم مى کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جاى شمشیر

هر وقت حضرت سیدالشهداء (ع ) بر پیامبر اکرم (ص ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت امیرالمومنین على (ع ) مى فرمودند:
او را بگیر و بعد او را مى بوسیدند و گریه مى کردند.
امام حسین (ع ) مى فرمود: اى پدر چرا گریه مى کنى ؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: فرزندم جاهاى شمشیر را بوسیدم و گریه ام گرفت .
حضرت امام حسین (ع ) فرمود: اى پدر من کشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى کشته خواهید شد.
حضرت امام حسین (ع ) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراکنده مى باشد؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى پسرم .
حضرت امام حسین (ع ) فرمود: از امت شما چه کسانى به زیارت ما میآیند؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زیارت نخواهد نمود مگر راست گویان امت من .(1)
آمده ام بقتلگه بابا عزا بپا کنم
درد دل از براى تو زجور اشقیا کنم
بابا نگر حزینه ام من دخترت سکینه ام
آوردى از مدینه ام بى تو سفر چرا کنم
بابا گلى گم کرده ام چون اصغر شیرین زبان
میگردم اندر کشتگان شاید گلم پیدا کنم
هم سفرم شمروسنان گریه کنم بر تو چنان
سیلى خورم ز دشمنان چه ناله و نوا کنم
خیز و به بین که من شدم عازم کوفه خراب
بگو چسان در این سفربى تو دلم رضا کنم
خیز وزخاک و خون شها مرا بدامنت نشان
اگر که شب رسد پدر دامن که ماءوى کنم
نه طاقتى ترا بود ز زخمهاى دشمنان
نه مرحمى مرا بود گذارم و دوا کنم


1- ترجمه کامل الزیارات ، 215

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گریه پدر و دختر

گریه پدر و دختر

حضرت زهرا (ع ) حضرت سیدالشهدا را بغل کرده بودند، حضرت رسول الله (ص ) حضرت را از بغل دختر گرامشان گرفتند گریه کردند و فرمودند: خدا قاتلین تو را لعنت کند.
خدا کسانى را که لباسهایت را از تنت در آورند لعنت کند.
خدا بکشد آن کسانى را که همدیگر را بر علیه تو کمک مى کنند. حضرت زهرا (ع ) ناراحت و گریان شدند و فرمودند: اى پدر چه مى فرمائید؟ حضرت فرمودند. دخترم مصیبت هائى که بعد از من و تو به او مى رسد و اذّیتها و ظلم ها و مکرها و تعّدى هائى که متوجهش مى گردد را به یاد آوردم ، او در آن روز در میان جمعى مردان که جملگى همچون ستارگان درخشانند بوده و همگى به طرف مرگ و کشتن حرکت مى کنند، گویا اکنون لشکرآنهارا کاملا مى بینم و به جایگاه و محل دفن ایشان مى نگرم .
حضرت زهرا (ع ) گریان فرمودند: اى پدر جائى را که مى فرمائید کجاست ؟ حضرت فرمود: به آنجا کربلا مى گویند. و آن زمین براى ما و امت موجب اندوه و بلاست ، بدترین افراد امت من بر آنها خروج مى کنند.
اگر تمام اهل آسمانها و زمین شفیع یک نفر از این گروه شرور باشند، شفاعتشان پذیرفته نمیشود و بطور قطع تمام آنها در جهنم جاوید خواهند ماند.
حضرت فاطمه (ع ) فرمود: پدر این طفل کشته خواهد شد؟! حضرت فرمود: بله دخترم ، قبل از او کسى اینطور کشته نشده که آسمانها و زمین و فرشتگان و حیوانات وحشى و ماهى هاى دریا کوهها برایش گریه کنند. اگر این موجودات ماءذون بودند پس از شهادت این طفل هیچ نفس کشى روى زمین باقى نمى ماند و گروهى از دوستان خواهند آمد که در روى زمین کسى از آنها اعلم به خدا نبوده و... و حضرت رسول (ص ) و حضرت زهرا (ع ) صداى به گریه بلند نمودند... (1)

1- کامل الزیارات ، 212 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تواضع و فروتنى

مرحوم کلینى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از اسحاق بن عمّار روایتى را آورده است ؛ مبنى بر این که روزى امام جعفر صادق علیه السلام حکایت فرمود: 
من هر شب رختخواب پدرم حضرت امام محمّد باقر علیه السلام را آماده و پهن مى کردم و منتظر مى ماندم تا آن حضرت تشریف بیاورد و استراحت نماید؛ و پس از آن در رختخواب خود مى رفتم و استراحت مى کردم . 
در یکى از شب ها، پدرم تاءخیر نمود و به موقع همیشه به منزل نیامد، من در فکر فرو رفتم و ناراحت شدم که چه شده است ، و چرا آن حضرت در وقت همیشگى نیامد؟ 
پس به سوى مسجد حرکت کردم تا پدرم امام باقر علیه السلام را پیدا کنم ؛ و از جریان آکاه گردم . 
همین که وارد مسجد شدم ، پدرم را تک و تنها در گوشه اى از مسجد مشاهده کردم . 
و در حالتى که تمامى ماءمومین و مردم به منازل خود رفته بودند، پدرم تنها در مسجد با خداى خویش خلوت کرده و سر تواضع و فروتنى بر سجده نهاده بود و به درگاه بارى تعالى این دعا را در حال گریه و زارى مى خواند: 
((سُبْحانَکَ اللّهمّ أ نْتَ رَبّى حَقّا حقّا، سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا، الّلهمّ إ نَّ عَمَلى ضَعیفٌ، فَضاعِفْهُ لى ، الّلهمّ قِنى عَذابَکَ یَوْمَ یُبْعَثُ عِبادُکَ، وَتُبْ عَلَىَّ إ نَّکَ أ نْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ)) 
اى خدائى که پاک و منزّه هستى ! توئى پروردگار حقّ و حقیقت . 
اى خداوندا! از روى عبودیّت و بندگى و فروتنى ، در مقابل تو سجده کرده ام . 
اى خداوندا! اعمال نیک من ، ناچیز و ناقابل است ، پس خودت بر اعمال من فزونى بده . 
خداوندا! مرا در قیامت از عذاب دردناک خویش مصون دار، و مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بده ، زیرا تنها توبه پذیر بخشنده و مهربان ، تو هستى .(1)


1- کافى : ج 3، ص 323، بحارالا نوار: ج 46، ص 301، ح 45.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهامت امام محمد باقر (ع)

طبق آنچه که تاریخ ‌نویسان و راویان حدیث نقل کرده اند: 
امام محمّد باقر علیه السلام ، در صحنه کربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله (1) و عدّه اى هم دو سال (2) گفته اند 
و هنگامى که حضرت به همراه دیگر اسیران کربلاء وارد مجلس یزید ملعون شد؛ و پرخاشگرى هایى را از یزید در مقابل پدرش امام سجّاد علیه السلام مشاهده کرد. 
و چون امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند یزید ساکت نبود و جواب مى داد، یزید با اطرافیان خود مشورت کرد و آها پیشنهاد قتل حضرت را دادند. 
به همین جهت حضرت باقرالعلوم علیه السلام در همان سنین کودکى ، پس از مشاهده چنین صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به یزید کرد و فرمود: 
اى یزید! پیشنهاد و نظریه اطرافیان تو بر خلاف نظریّه اطرافیان فرعون مى باشد، چون که آن ها در مقابل حرکت و سخن حضرت موسى و هارون علیهماالسلام ، گفتند: 
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع کن تا موسى و هارون را محکوم نمایند. 
ولیکن اطرافیان تو پیشنهاد قتل و کشتار ما را مى دهند. 
یزید ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال این کودک خردسال ، سؤ ال کرد: علّت و سبب این دو نظریّه مخالف در چیست ؟! 
حضرت باقرالعلوم علیه السلام با کمال شهامت فرمود: آن ها رشید و هوشیار بودند؛ ولى این ها بى فکر و عقب افتاده اند. 
و سپس افزود: پیامبران و فرزندانشان را کسى نمى کشد، مگر آن که زنازاده باشد. 
پس از آن یزید سرافکنده شد و ساکت ماند؛ و دیگر هیچ عکس العملى از خود نشان نداد.(3)


1-معالى السّبطین ، ج 3، ص 23. 
2- حدیقة الشّیعة ، ج 2، ص 161. 
3- حدیقة الشّیعة : ج 2، ص 161.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰